...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۲۶ ق.ظ

۱

بگذار پرپر شوم من برای تو

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۲۶ ق.ظ

نخواه جوانی ام این طور بگذرد
بگذار برای حسین
پیر
نه؛
پر پر شود ...

+ دلم روضه می خواهد؛ بنشینم گوشه حسینیه، بی آنکه بغض هایم شرم فرو ریختن داشته باشند، بشکنم.
محرم، چقدر غریب جاری شد در ثانیه های راکدم! بزرگی این غربت، نه در دلم جای می گیرد و نه از چشمانم جاری می شود. مبهوت و ساکت با چشمانی که اینقدر بغضشان را فروخورده اند که به کبودی می زنند، جسم بی رقم را سپرده ام به دست محرم ...

عاقبت اشک هایم را ختم به حسین کن!



۹۱/۰۸/۲۶
راحل

نظرات  (۱)

دلم پر می کشد سوی ضریحت... ندانستم که در هر سینه هستی!!! خوب گوش کن... با هر تپش می گوید... حسین!
پاسخ:
این حجم کوچک درون سینه ام، با عشق حسین می تپد؛ که اگر نبود آن لیلایی و این جنون ِ جاری در رگهای محرمم، این حجم کوچک، رگ و پی و عضله ای بیش نبود که عرض خود می برد و زحمت ما میدارد! غریبستان راحل، با قدوم تربت منور شد. ممنون که آمدید ,

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی