...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳۴ مطلب با موضوع «سیاسی نوشت ها» ثبت شده است

قبل نوشت1: دو سال پیش همزمان با سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر،‌ همکار محترمی خواست که برای نشریه ای که سردبیرش بود مختصرزندگینامه‌ای از ایشان و یک مطلب دیگر بنویسم. نوشته‌ها را نوشتم و تحویل همکار محترم دادم و اما نشریه‌شان خورد وسط بی‌بودجه‌گی‌های معمول و کلاً تعطیل شد. 

دیشب وسط بی‌خوابی‌های شبانه، یاد امام موسی صدر افتادم. عجب واقعاً! این شد که امروز همینطوری و بی‌مناسبت در حافظه صفر و یک‌های وبلاگ متروکه‌ام منتشرش می‌کنم.

قبل نوشت2: شبهه‌ای در ذهن ...

۰ نظر ۲۶ دی ۹۳ ، ۱۶:۰۲
راحل

این یادداشت(های تکه تکه) صرفاً برای ثبت در حافظۀ سیاسی ِ صفر و یکهایم است.


* در انتهای یادداشت، کاندیدای اصلحم را مشخص کرده ام.

* درباب 24 خرداد 92 هم، ذیل همین یادداشت، نکاتی را نوشته ام

۲ نظر ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۲
راحل

امام آمده بود تا «عصر امام خمینی» در وانفسای دیجور قدرت و ظلمت و استکبار، در یلدای دل‏‌خستگی‏‌های ظلم و جور، به سپیدی فرداهایی آمدنی و ماندنی بیانجامد.
امام فراتر از یک نام و یک شخصیت حقیقی، مردی از قبیلۀ انبیا بود که ردای نبی بر تن، آمد و یک تنه قُرق های استکبار را نه فقط از قطعه ای خاک، که از روح ِ آدمیان زدود و پیامبرگونه مصداقی از نباء عظیم را رقم زد و از شریعۀ اندیشۀ الهی‌‏اش روح های عطشناک از قحطی غیرت و حمیّت را سیراب کرد1 و چراغی روشن2 بر دستان ِ خیزش آنتی امپریالیسم جهانی شد.
آری؛ «روح الله، حقیقتاً تجلّی روح ِ خدا بود در کالبد ِ انسان معاصر برای عصر ِ انسان محور ِ حاضر» (+) و ما چگونه تاب آوردیم بعد ِ نبودنش، بودن را؟! افسوس که «او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین»...
انگار کن واژه های آقا سید مرتضای آوینی بر تنگی ِ 24 سالۀ دلهامان و بر این داغ ِ بی تسلای ِ مانده بر پیشانی دنیا و دنیازدگی‌مان، کمی مرهم شود ...

***

«داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم، چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار، داغی بی تسلی.
ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند.

[...] در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ماندند تا مقصود خمینی(ره) محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. انسان هایی چون او که یک فرد نیستند، یک امت اند و یک تاریخ.
کوران روزحشر در اینجا نیز کورند که «من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی» را نمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟ 

[...] امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم. با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش.
[...] اکنون، این ماییم و امانت او. دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم...»

اگر حوصله تان کشید، مقاله کامل را اینجا بخوانید.

1 و 2.  وَجَعَلْنَا سِرَ‌اجًا وَهَّاجًا * وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَ‌اتِ مَاءً ثَجَّاجًا (آیات 13 و 14 سوره نبأ) (تأویلی ذوقی است از این آیات!)

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۱
راحل

قبل نوشت:

حسن روحانی: آمریکایی‌ ها کدخدای دهکده هستند؛ با کدخدا بستن راحت‌تر است!


پ.ن: عجیب است واقعاً. خب کدخداست دیگر، نشسته است و دارد بزرگتریش را می کند برای دهکده!

35 سال تحریمهای سنگین، فتنه 78، فتنه 88 و ... برای تقویت بنیه یکی از رعیت های این دهکده بود لابد!
آن سیصد هزار شهید انقلاب و دفاع مقدس، ترور مطهری ها و بهشتی ها و لاجوردی ها و ...، به خون فتادن ِ مصطفاها و شهریاری ها و علی محمدی ها و رضایی نژادها، برای کنترل جمیعیت ِ این دهکده بوده یقیناً!
و غیره و غیره و غیره همه و همه در چارچوب ِ قانون ِ نانوشته این دهکده و ریش سفیدی کداخدایش بوده دیگر!
خب ایران هم یکی از رعیت‏های همین کدخداست؛ رعیت را چه به درشتی در برابر ارباب!
اصلا کسی با نظام و انقلاب و مردم ایران سر دشمنی ندارد؛ خیالتان راحت حاج آقا!!

پ.ن: این یعنی رسماً اعلام برائت از اسلام و انقلاب و امام و آقا و شهدا. یک زمانی حیا قیمتی بود. امروز بر سر چاک ِ دهان ِ هر نامردی، به حراج رفته است!

 

***


قصۀ تازه ای نیست بوسه بر دست اجنبی!
دیروز بر دستان ِ شاه و فرح
امروز بر پیشانی «کدخدای دهکده»
دنیاست دیگر
روبوتها عاشق هم می شوند
آدمهاش هم عاشق ِ کدخدا
و آخوندهایش در کازینوهای لاس وگاس
نماز شب می خوانند!
خوب گفت سید مرتضی
«اسلام امریکایی دیرپا تر از امریکا است
ولو هزار ماه هم که باشد،
به یک شب قدر فرو خواهد ریخت!»


***

بدون شرح از سید مرتضای آوینی:
دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ این همان دهکده‌ای است که بر سر ساکنانش آنتن‌هایی روییده که 150 کانال ماهواره‌ای را مستقیماً دریافت می‌کنند. این همان دهکده‌ای است که در آن روبوت‌ها عاشق یکدیگر می‌شوند. این همان دهکده‌ای است که در تلویزیون‌هایش دختران شش‌ساله را آموزش جنسی می‌دهند، همان دهکده‌ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسان‌هایی با سر خوک به دنیا می‌آیند. این همان دهکده‌ای است که در آن تابلوی "مسیح از ورای ادرار" ماه‌ها توجه همه رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند. این همان دهکده‌ای است که در آن 246 نوع تجاوز جنسی رواج دارد...
اما عجیب است!
در زیر آسمان همین دهکده، بسیجیان در رَمل‌های داغ فکه زیسته‌اند، همین دهکده جهانی که در نیمه شب‌هایش ماه، هم بر کازینوهای لاس‌وِگاس تابیده است و هم بر حسینیه دوکوهه و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می‌گریسته‌اند...
دنیای عجیبی است، نه؟

۱ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۰۳
راحل
نه «بهار» را به قامتت وصله می کنم
نه شهر به شهر به نمایشت می گذارم
نه از پول بیت المال برایت در ورزشگاه آزادی جشن به پا می کنم!
چه نیاز به این بازی ها؟
من برای معرفی ات
یک روز هم مرخصی نمی گیرم
تمام ِ شخصیتم را رسوایت می کنم
 ـ چه حقیقی؛ چه حقوقی ـ



+ مدعای مضحکی بود، آن یک روز مرخصی ِ دکتر!


۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۵
راحل

بعد از آن همه شُوی رسانه ای و روانی، و تردید برای احساس تکلیفی دیگر از سوی حضرت آیت الله (که البته شده است پای ثابت رفتار انتخاباتی اش در همه این سالها)، حضرت ایشان در شنبه ای که آخرین روز ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری یازدهم بود، احساس ِ تکلیف بر حضرتشان مستولی می شود و در آخرین لحظات خودش را به میدان فاطمی می رساند!
اما جدا از اینکه هاشمی را در این بازی، فریب خوردۀ دیوار‏‏ ِ  خراب ِ وعدۀ حمایت اصطلاح طلبان می دانم ـ که تکیه بر آن، آوارهایش را بر سر تکیه زننده فرود خواهد آورد ـ ؛ و اینکه اصطلاح طلبان که دیگر امیدی برای «طلا گشتن» در فضای سیاسی ایران ندارند، به ناچار می خواهند هزینۀ «مس شدن» خود را از جیب ِ حضرت آیت الله و آویختن خود به عبای ِ کهنه اش بپردازند؛
و جدا از اینکه معتقدم حضرت آیت الله بی توجه به نتیجه انتخابات های پیشین، از نو فریب ِ درخواستهای نانوشتۀ مکرر ِ مردمی را خورده است و خودخواسته تصور واهی ِ دارا بودن ِ پایگاه مردمی را همچنان برای حیات ِ سیاسی اش حفظ می کند؛
معتقدم هاشمی سیّاس خوبی است و این قدرت را دارد که همزمان در چند زمین شطرنج بازی کند!
این روزها در رد یا تایید صلاحیت حضرت آیت الله گمانه زنی ها بسیار است. اما نتیجه تأیید صلاحیت شورای نگهبان هر چه که باشد، بردی نسبی برای او محسوب می شود و بر ثقل سیاسی اش ـ که با اشتباهات سالهای اخیر خاصه در فتنه ، کاهش یافته بود ـ افزوده خواهد شد.
گرچه به قول ِ صریح وزیر اطلاعات، هاشمی در فتنه 88 نقش داشته، و گرچه فرزندانش بازی‏گردان ِ فتنه بودند، و گرچه مواضع اخیر هاشمی نشان از زاویه غیرقابل انکارش با نظام و رهبری دارد، و لذا از نظر مردم و نظام شأنیت تکیه بر جایگاه ریاست جمهوری را ندارد؛ اما مدارای ِ مصلحت‏گون ِ نظام با وی که از رهگذر سابقه درخشانش در ایام قبل و بعد از پیروزی انقلاب نصیب حضرت ایت الله شده و به همین دلیل همیشه جزء مسئولین رده بالای نظام بوده است و سالها تریبون سیاسی ـ عبادی ِ مهمترین نماز جمعۀ کشور، یعنی نماز جمعه های تهران، در اختیارش بوده و ... در صورت «رد صلاحیت» همه آن مداراها و پستها و تریبونها زیر سوال می رود و این سوال در ذهن مردم شکل می گیرد که  چه طور چنین فردی که از سوی رهبر آخرین ایستگاه تشخیص ِ مصلحت ِ نظام و قوای سه گانه است، و بعد از آن همه تریبون و حمایت های آقا (خاصه در نماز جمعه 29 خرداد 88)  و ... رد صلاحیت شده است؟!

و بالتبع رد صلاحیت حضرت ایت الله بیش از آنکه برای نظام مفید باشد، هزینه هایی غیرقابل جبرانی در پی خواهد داشت و نظام تمایل ندارد از هاشمی، منتظری دیگری بسازد!

«تأیید صلاحیت» هم روی دیگر ِ سکۀ بُرد ـ بُرد ِ آیت الله است. چرا که با تأیید صلاحتش از سوی شورای نگهبان، تمام آن حرف و حدیثهایی که او را نقش آفرین فتنه 88 می دانست و تمام هجمه های این سالها، باد ِ هوا می شود و مگر می شود نقش آفرین فتنه و سمبل اشرافیت و باندبازی‏های سیاسی و ... از سوی ِ مرجع ِ عالی ِ و عادل ِ شورای نگهبان تایید صلاحیت شود؟!
و البته اگر کار به اینجا بکشد، ما هم کم نچشیده ایم طعم تلخ ِ مصلحت را برای اینکه آقایان در دایره نظام باقی بمانند. فتأمل!


در هر حال نتیجه تعیین صلاحیت ها هر چه باشد، بردی نسبی برای حضرت آیت الله خواهد بود.


+ اما به دور از برد نسبی که هاشمی از این کاندیداتوری نصیبش می شود، اما خوب می داند که باز، شکست خورده انتخابات خود اوست و به احتمال زیاد در آخرین روزهایی منتهی به 24 خرداد که قرار است مردم حضورشان را حماسه آفرینی کنند، به بهانه کهولت سن و باز هم احساس وظیفه بگونه ای دیگر، از انتخابات پا پس می کشد و مهره اصلی ِ شطرنجش را وارد بازی انتخابات می کند! و البته همه اینها گمانه زنی بیش نیست.

+ درباب نامزد ِ جریان ِ انحراف هم حرف هست. اما به همین حد قناعت می کنم که بی‏ ریشه‏ گی و بی‏ هویتی این جریان اقتضا می کند که برای تنفس در فضای سیاسی ایران و برای اینکه با پایان دولت فعلی خاطره ای تلخ در حافظه سیاسی مردم و نظام باقی نماند، خود را به عبای ِ آیت الله بیاویزد. (و البته که یک طورهایی تایید صلاحیتش با تایید صلاحیت حضرت آیت الله تأمین می شود.) لذا فضای انتخاباتی دوقطلبی در حال شکل گیری است؛ که تنها با وحدت و هوشیاری سه کاندیدای اصلی جبهه گفتمان انقلاب اسلامی است که این فضای دوقطبی به نفع انقلاب اسلامی شکسته خواهد شد. ان شاءالله.

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۸
راحل
محمد بن اشعث ها زیاد شده اند
کجایی مختار؟
دیروز مرج العذراء تو را کم داشت
که از زری بافت ِ عبای وهابیون
قبر حجر را مطلا کنی.
گیرم مزار حجر را شکافتند
قلب و ذهن شیعه را هم می توان نبش کرد؟

***

بغضی کهنه دارند این جماعت
از قبر پنهان مادر.
این بار اما
 ـ در این عصر عطش زده از قطحی غیرت و ایمان ـ
عباس با ذوالفقار حیدر
پاسدار ِ حرم عقیله است.
بیا عباس!
این زمین را از شریعه جانت
جرعه ای غیرت بنوشان.

***

حاج قاسم
نیروهایش را فرستاده است دمشق
 ـ با رمز «کلنا عباس، یا زینب» ـ
این بار راه قدس
از زینبیه می گذرد.
مسلمان!
به هوش باش
لبیکت در هیاهوی باد گم نشود!


کجایی مولا؟
عصیان و نسیانمان، سایۀ سرت را سنگین کرده است ...



* تیتر برگرفته از پست جناب تربت است (+)
۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۴۸
راحل

از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده. (بیانات آقا|10 آبان 91)

 

این کلام آقا هنوز تازه است، که بوی تعفن خیانت به مردم و رهبر از جلسه استیضاح وزیر کار و سخنرانی احمدی نژاد و عملکرد مجلس، بلند می شود!
ننگ بر این جماعت که لیاقت ِ داشتن ِ رهبری چون سید علی را ندارند!
دروغ می گویند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. آنها زمانی اهل کوفه نیستند که قدرت در کوفه نباشد!! که اصلش جلد ِ بام ِ قدرتند، حتی اگر در قاف باشد!

«ای نه مردان به صورت مرد! ای کم خردان ناز پرود! کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم، که به خدا پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدایتان بمیراند، که دلم از دست شما پر خون است و سینه ام مالامال خشم شما. مردم دون که پیاپی جرعه ی اندوه به کامم می ریزید و با نافرمانی و فرو گذاری جانبم کار را به هم در می آمیزید» (خطبه 27 نهج البلاغه)

«خدایا! اینان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.» (خطبه 25 نهج البلاغه)


***


امروز در صحن علنی مجلس، احمدی نژاد آبروی نظام و آرامش جامعه را هزینۀ فردی مثل مرتضوی کرد!
تا کی این فرد ـ مرتضوی ـ باید هزینه بگذارد بر دوش نظام؟ هنوز پروندۀ فضاحتش در قضیه کهریزک بسته نشده و هنوز هم که هنوز است با گذشت 4 سال، نظام دارد هزینه آن آبروریزی را می دهد؛
و حالا پافشاری دولت و دور زدنهای مکرر ِ قانون ـ یکبار با تبدیل سازمان به صندوق تامین اجتماعی و این بار هم با تفویض اختیار عزل و نصب رئیس این سازمان به معاون اول رئیس جمهور ـ کار را می رساند به استیضاح وزیر کار. و صحن مجلس عرصه تاخت و تاز بر سر قدرت و سیاست بازی های بچگانه و ابلهانه دولت و مجلس می شود.
مجلس هم با اصرار بر استیضاح ـ و حتی خیلی قبل تر از این با رفتارهای سطحی و تشخیص غلط ِ مصلحت نظام ـ ثابت کرد که دیگر رأس امور نیست.
اف بر احمدی نژاد و لاریجانی که نقاب ِ ولایتمداری بر چهره دارند و بوی تعفن خیانتشان، تهوع آور است!


پ.ن: سازمان تامین اجتماعی، یکی از نهادهای مهم و بزرگ اقتصادی کشور است. به نظرم آقایانی که پشت سر دولت پناه گرفته اند، اجازه نمیدهد به غیر از بازیگران ِ خودشان، کسی ریاستش کند! درباره این جریان دهانم را نمیخواهم به دور از شأنم باز کنم! ننگ بادشان خاصه آن سرکرده شان!

 

بعد التحریر: صحبتهای 28 بهمن 91 حضرت آقا در جمع مردم آذربایجان، را نمی شود ساده از کنارش گذشت. صحبتهایی مقتدرانه و در عین حال برخاسته از دل ِ دردمند مولایمان. صحبتهایی که حتما هضم آن غامض است برای احمدی نژادی که قد و قواره ولایتمداری اش خیلی کوتاهتر از ادعاهایش است. و البته برای اخوان ِ لاریجانی هم؛ که فقط نامه نگاری بعد از تذکر و اخطار آقا را بلد شده اند و دریغ از عمل! گیرم به قول آقا «صد تا نامه هم بنویسند» اما در بزنگاه ها نشان دادند که مانند بچه های تخس، پای منافعشان و قدرت که به میان بیاید، بزرگترشان را فراموش می کنند و ... اصلش اینکه حد و اندازه ولایتمداریشان در حد تکه پاره های نامه هایی است که می نویسند! «بنده فعلا نصحیت می کنم» ِ آقا، در عین اینکه نصیحتی خیرخواهانه بود، هشداری بسیار جدی برای سران قوا بود. فتأمل!

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۱۶
راحل

 علی احمدی‌ روشن؛ وقتی تلویزیون داشت مستندی در باره‌ پدرش مصطفا پخش می‌ کرد

 

اصلا چه کسی گفته است
گریه مال مرد نیست؟
گریه کن علی
گریه مال مردهاست؛
بغضهات اما
ماجرایی است، ماجرای دردهاست.


آه علی؛
قدس
با بغض های تو آزاد می شود ...


صبح نزدیک است علی ...

۰ نظر ۲۳ دی ۹۱ ، ۰۱:۲۳
راحل

عمار که نباشد
«مردم خداجو»، ظهر عاشورا
باز هم سر امام را می برند
و خیمه اش را آتش می زنند
عمار که نباشد
«لاحکم الا لله»
شعار مظلوم نمایی خوارج ِ خواص نما می شود
و شتر گمراهی به نهروان می رسد؛
«علی» انگشتر حدید به دست می کند
و بر منبر، خطبۀ «أین عمار» می خواند.
و عمارها خروشان،
با شمشیر صبر و بصیرت،
کاسه صبرشان سر ریز می شود در 9 دی
و چشم فتنه را در می آورد...

 

9 دی تفسیر  ِ عملی خطبه 173 علی ـ علیه السلام ـ است که:
«لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» ...




۱ نظر ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۵:۰۹
راحل

1. معصومه ابتکار که به زعم خودش، سه است رسانه ملی را به خاطر بی کفایتی بایکوت کرده است!! (بی آنکه از فتنه ای که جبهه متبوعش به پا کرد، تبری بجوید و بی آنکه از سوت و کف های عاشورای 88 اظهار شرمندگی کند) می آید در رسانه ملی و بر شهدای سبز! درود می فرستد و آرزوی آزادی زندانیان سیاسی می کند!
و حالا همین رسانه ملی، بیش از سه سال است که شهید حسین غلام کبیری را سانسور می کند و هیچ احدالناسی جرئت ندارد بر شهید امیرحسام ذوالعلی درود بفرستد و برای شهادت مظلومانه مادر و دختر ِ رجب پور اشک بریزد!

2. رئیس جمهور، در متن حکمش به مشایی (برای ریاست دبیرخانه جنبش عدم تعهدها)، این «هدیه الهی و افتخار بزرگ»ش! را «عارف و متعهد به آرمان مهدوی»! می خواند!!
و یاد حکم مولوی حضرت آقا برای عزل این دردانۀ احمدی نژاد از سمت رئیس دفتری ریاست جمهوری می افتم و دردناکترش یاد اتفاقات ِ مگویی که کار را کشاند به دیدار محرمانه و ضرب الاعجل با آیت الله حسن زاده آملی و ... بماند!

3. مهدی هاشمی، با وثیقه 10 میلیارد تومانی! «مثل بقیه بچه های مردم!» از زندان آزاد می شود و خودش و بابا اکبرش و مامان عفتش و آبجی فائزه اش به سرتاپای عدالت قاضی القضات جمهوری اسلامی و قوه قضائیه اش می خندند! (البته بی انصافی است اگر باوجود هجمه و فشارهای کمر شکن خاندان هاشمی بر قوه قضائیه، همین حد از رسیدگی به اتهامات فرزندان هاشمی را نادیده بگیریم، هرچند که کیفیت این نوع رسیدگی ـ به سبب همان فشارها ـ اغناکننده اذهان عمومی نباشد... بماند)
و من به ستار بهشتی فکر میکنم که وثیقه 10 میلیاردی نداشت و اصلا بابایش ، استوانه نظام نبود و تازه فایلهای صوتی اش با ضد انقلاب اصلا وجود خارجی نداشت و صرفا در پناه صفر و یک های یک وبلاگ داشت علیه نظام می نوشت؛ و اصلا دارم به بُرد  و تاثیر نوشته هایش در براندازی نظام فکر می کنم و مقایسه اش می کنم با مهدی ِ بابا اکبر و بغض اش به نظام و آقا که ریخت وسط خیابانهای تهران 88!

4. فائزه هاشمی، از زندان اوین (شما بخوانید هتل اوین) نامه ای می نویسد (+) و زندان را دانشگاه و مدرسه عشق می نامد و از دموکراسی آنجا تمجید می کند و ...؛ و کلا کیف می کند دختر ِ استوانه نظام در سوئیت ِ اوین اش!
بله؛ فائزه از دموکراسی زندان می گوید و یاد ِ دموکراسی که وسط خیابانهای تهران به راه انداخته بودند، می افتم!
از دلمه هفت رنگی که پخته است می گوید و یاد ِ ساندویچ فروشی ِ انقلاب می افتم...

5. محمدرضا عارف، این روزها یکی به نعل می کوبد و یکی به میخ!: «نیروهای آرمانگرا و عزیزمان بی خودی به زندان افتادند»، «سال 88 هم متاسفانه کشور رقابت برد - برد را تبدیل به بازی باخت - باخت کرد در حالی که چه کسی برنده شد؟ با آن حرکت های پوپولیسیتی و عوام فریبانه و کارهایی که انجام شد.»، «حمایت از فلسطین و جنبش مقاومت جز راهبردهای اساسی ماست»، «باید پشت سر سوریه باشیم» «مبنای ما قانون است» و ...!
بعد من یاد میرحسین می افتم که دم از قانون می زد و خود را بسیجی می دانست و ملتزم به ولایت فقیه! بعدتر خنده ام می گیرد وقتی یاد شعار «نه غزه نه لبنان» می افتم که هنوز حضرتشان از آن جماعت تبری نجسته است!
موسوی خوئینی ها هم بغض اش علیه آقا و نظام را هر روز بیشتر عیان می کند: «می‌گویند اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه بیزاری بجویید. یعنی از آقایان مهندس موسوی و کروبی تبری بجوییم. ما خودمان آقای موسوی را کاندیدا معرفی کردیم . حالا بیاییم از او تبری بجوییم. کدام عقل سیاسی به ما اجازه این کار را می‌دهد؟» ... «راه حل مشکلات کشور انتخابات آزاد است. اگر انتخابات آزاد برگزار شود فشارهای بین‌المللی هم برداشته می‌شود.» و ... ؛ و من یادم می افتد که ریشه های ضدیت این مرد را باید در لابه لای اسناد ِ مفقود شدۀ لانه جاسوی امریکا بجویم!

6. آیت الله جنتی در مصاحبه ای صراحتا از عدم تایید صلاحیت فتنه گران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می گوید. علی مطهری در جواب ایشان، نامه ای سرگشاد می نویسد: «فرضا آقایان موسوی و کروبی هم کاندیدای ریاست جمهوری شوند، قطع نظر از اعتقاد شخصی ما درباره میزان قصور یا تقصیر آنها در بحران مذکور، چون در هیچ دادگاهی به طور علنی محاکمه نشده و از خود دفاع نکرده اند، مجوز قانونی برای رد صلاحیت آنها وجود ندارد...»!!
و من می مانم که علی مطهری در جایگاه حقوقی نمایندگی اش و بی هیچ تخصص فقهی و حقوقی، چگونه برای دبیر شورای نگهبان و عالی ترین مقام ِ احراز صلاحیت کاندیداها و مرجع تفسیر قانون اساسی و تطبیق دهنده صحت و مشروعیت مصوبات با قانون اساسی، چنین تعیین تکلیف می کند ...
این روزها آقازاده و بزرگ زاده ها، زیادی احساس بزرگی می کنند...!

7. انصار حزب الله، با برداشت نادرست از محتوای «من مادر هستم» می زند به جاده خاکی. بد هم به کجراهه می رود و به جای اینکه با این فیلم در میدان  (شما بخوانید لجنزار ِ ) روشنفکران بازی کنیم؛ توپ را می اندازد در زمین خودمان و تازه به خودمان گل می زند!

8. «سیران» ِ کوچک، دخترک ِ کرد ِ شین آباد، در آتش ِ بخاری نفتی نه؛ در آتش بی مبالاتی مسئولین می سوزد و جان می دهد و این قصۀ تلخ و تکراری ِ آتش سوزی مدارس و به فنا رفتن ِ آینده کودکانی که فردا قرار است بزرگ شوند و با آثار سوختگی ِ به جا مانده از کودکیشان،زندگی کنند (زندگی کنند؟!)، همچنان ادامه دارد!
و البته ضد انقلاب هم جان این کودکان را دستمایه سیاست بازی شان می کند! (خواندن این + را از دست ندهید)


9. «راستش را بگو» آقای ضرغامی، به حکم ِ ولی فقیه می نازی؟ کلاهت را بالا بگذار جناب رئیس! (+ و + و ... را بخوانید و خود قضاوت کنید؛ همین!)

10. ژست آزادی، مردم ِ امریکا را یکی یکی به کام مرگ می کشد... قتل 20 کودک در مدرسه سندی ایالات متحده، فقط به اندازه چند قطره اشک از چشمان اوباما و 4 روز عزای عمومی می ارزد. اصلا همه عالم فدای کارخانه های اسلحه سازی سرمایه داران یهودی ـ امریکایی! جان ِ مردم کیلو چند؟!

رئیس جمهور هم پیام تسلیت می فرستد برای مردم امریکا. این وسط عده ای هم خرده می گیرند که چرا رئیس جمهور برای آتش سوزی پیرانشهر پیام ندارد و برای امریکایی ها پیام دارد؟! عجیب نیست این حرفها از این جماعتی که همه اش دنبال سیاست بازی خودشان هستند (البته که برخی از خودی ها هم گرفتار این نوع نگرش شده اند). کاش این عده بدانند که پیام تسلیت ئیس جمهور بابت کشتار سندی، قبل از اینکه جنبه احساسی و تالم و همدردی با مردم امریکا داشته باشد (که تا حدودی دارد)، بیشتر بازی سیاسی است با دولت امریکا و اصولا رابطه ایران و امریکا را نمی توان در چارچوب روابط عاطفی و انسانی، تحلیل و تفسیر کرد...

11. سوریه همچنان در آتش ِ زیاده خواهی امریکا و اسرائیل و سگهای عربی منطقه می سوزد و ارتش آزاد سوریه! در خیابانها مردم را اعدام صحرایی می کنند!

12. شکار دومین پهباد ِ امریکا (در واقع سومین اش) توسط سپاه ، دیگر درد نیست. التیام است روی برخی از آن همه درد.


+ بندهای بالا هر کدام، توضیحی مفصل می طلبد. در همین حد برای ثبت در حافظه تاریخی صفر و یکهایم بس است. تاریخ خودش قاضی خوبی است!


۰ نظر ۲۹ آذر ۹۱ ، ۲۱:۲۹
راحل

عاشورا ندیده بودیم
به سوت و کف و هلهله
به پاره پاره کردن قرآن
به سوزاندن خیمه عزای حسین
عاشورا دیده مان کردند
مردان خداجوی میر ...
امروز؛
تو دلت را به روضه هایشان خوش نکن
یزید هم
مجلس عزا به پا کرد برای حسین!

 

دیوار حاشا بلند است عالی جنابان!!
به بلندی ِ ظهر عاشوای 61 هجری
تا ظهر عاشورای 1430هجری
حالا بیایید
در پس ِ سیاهه هیئت حسین
میتینگ های انتخاباتی برگزار کنید
و از «آزادگی» حسین
«انتخابات آزاد» را تئوریزه کنید!
یا للعجب
دستهایتان هنوز بوی خون می دهد!

 

* عنوان، مصرعی از تیتراژ فیلم قلاده های طلا

مرتبط: +

۱ نظر ۰۵ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۵
راحل

الف.

جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه و حالا جنگ 8 روزه. سیر نزولی شمارش روزها، نشان از افول قدرت پوشالی یک رژیم جعلی است.
واقعیت این است که این جنگ 8 روزه، گوشه ای از قدرت نظامی ایران بود که به رخ امریکا و اسرائیل کشیده شد.
وقتی سید حسن نصرالله عزیزمان در سخنرانی 29 آبان 91 صراحتا از نقش ایران و سوریه در تجهیز مقاومت به سلاح های نظامی می گوید: «باید بدون تعارف به نقش جمهوری اسلامی ایران و سوریه در ارسال موشک های فجر 5، موشک های گراد، موشک های ضدزره و موشک های ضد هوایی به غزه اذعان کنیم»؛
وقتی "زیاد نخاله" معاون دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین صراحتاً همۀ سلاح های موجود در غزه را، از فشنگ تا موشک متعلق به ایران می داند؛
و وقتی مسئولان نیز بی واهمه و با صراحت از کمک نظامی ایران به مقاومت خبر می دهد و حتی بالاتر از همه اینها، حضرت آقا در خطبه 14 بهمن 90 صراحتا از دخالت نظامی در جنگهای 33 روزه و 22 روزه می گویند: «ما در قضایاى ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزى جنگ سى و سه روزه و پیروزى جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائى هم از گفتن این حرف نداریم.»
ساده انگارانه است که خودی و ناخودی تصور کند که ایران تنها به دشمنی لفظی با صهیونیستها اکتفا می کند. این واقعیت آنقدر اظهر من الشمس است که حتی شیمون پرز در مصاحبه با CNN می گوید: «من حدس نمی‌زنم (که ایران از حماس حمایت می‌کند) بلکه می‌دانم که همینطور است!»
به واقع این جنگ، دوئل قدرت نظامی ایران و اسرائیل بود. گوشه ای بود از مانور نظامی ایران با موشکهای ساخته شدۀ شهید حسن تهرانی مقدم.
این جنگ پاسخی بود به تمام تهدیدات اسرائیل و امریکا. و این دو خوب دستشان آمد که هزینه حمله نظامی به ایران (که بالتبع با تمامی امکانات نظامی ایران انجام خواهد شد)  بسیار گزافتر از هزینه ای است که در این 8 روز و در مقابل صرفا چند موشک ِ دور برد ِ ایران پرداخت کرد.

ب.

جنگ 8 روزه غزه هم تمام شد و رو سیاهی اش ماند برای داعیه داران جهان اسلام. همان های که به قول سید حسن به درد «تشییع جنازه و فاتحه خواندن» می خورند!
آن از قطر که سفرش به غزه، در واقع رصد و جمع‏ آوری اطلاعات از تجهیزات نظامی مقاومت بود! قبل ترش هم با اهداء خودروهایی با فن آوری های دقیق و پیشرفته و مخفی ِ ردیابی، به حماس، نقش اساسی در عملیات ترور احمد الجعبری فرمانده عملیاتی گردان های قسام را داشت.
عربستان هم در سکوت کامل صرفا یک تماشاچی بود! ژست اعتراض آمیز ترکیه در قبال حمله اسرائیل هم بیشتر به یک طنز دیپلماتیک شبیه بود. مصر هم با سناریوی امریکا، نقش کدخدامنشی خود را ایفا کرد و نقش ناجی جنگ (و تاثیرگذارترین کشور) را در منطقه ایفا کرد!

ج.

اینکه «اسرائیل نابود خواهد شد»، صرفا یک ادعا نیست؛ و یا اینکه امام راحلمان مثلا به جای امریکا، اسرائیل را «شیطان بزرگ» ننامیده است، صرفا یک نظریه سیاسی نیست! اینها ایدئولوژی و بن مایه های انقلاب اسلامی است.
انقلابی که شأنیت و ارجحیتش به همین «اسلامی بودن»ش است که بی اسلامیتش در بزنگاه های دنیا و طوفان های سی و چهار ساله اش، محکوم به فنا می بود.
در هیاهوی سیاست بازی ها و سیاست زدگی های اهالی ِ تساهل و تسامح، یادمان باشد دعای فرج ما، «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر امریکا» ست؛ هم به زبان، هم به عمل.

 


۱ نظر ۰۲ آذر ۹۱ ، ۱۷:۰۲
راحل

از محرم 61 هجری تا محرم 1434 هجری
             ـ حتی قبل ترش محرم 1430 ـ
از کربلا تا غزه
از سپاهیان ابن زیاد تا گنبد آهنین اسرائیل
خوب گفت سید علی
«تاریخ
          شرح حال ماست
                     در صحنه ای دیگر»

***

موشک های حاج حسن،
با دستان نصرالله شلیک می شود
تل آویو
              ـ با رمز شهید حسن تهرانی مقدم ـ
ویران شد
بگو هنیه، کلاهش را بالا بگذارد
دستان ِ اردوغان و مرسی، بوی خیانت می دهد

۲ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
راحل

قبل نوشت: شاید برخی از سطرهایش تاریخ گذشته باشد! اصلش اینکه 4 مرداد 91 نوشتم و الان برای ثبت در حافظه صفر و یک هایم می گذارمش اینجا.

 

بودا را نگاه کن

در یونیسف، بودا‏سَف می ‏خواند:

           بی جان کردن ِ جان دار ممنوع ...

            تجاوز، شهوت و بی عفتی ممنوع ...

بان کی مون کف می زند

احمد شهید از حقوق ِ بشر ِ بودا تمجید می کند

آه؛

بودا را نگاه کن

در یونیسف، بوداسف می خواند

با سمفونی صدای زجه بچَگَکان ِ خُرد

و التماس ِ زنان ِ عفیف ِ مسلمان

آه؛

بوی کباب می آید

ضیافت ِ شام ِ مراسم بوداسَف

گوشت ِ کباب شده مسلمان است ...

 

***


کل ارض کربلا اینجاست

                حماه، حمص، الحوله، میانمار

خوب گفت سید مرتضی

«داغ کربلا تازه است و التیامی نیست»

تا آنگاه که

«حکومت زمین در کف یزیدیان باشد»


***


بگذار

سران عرب، بیانیه بدهند علیه اسد

بگذار سازمان ملل، قطعنامه تصویب کند برای بشار

در میدان دمشق اما

دوئل حاج قاسم و ژنرال پترائوس دیدنی است

بگذار حتی

احمد شهید بیانیه حقوق بشر بدهد علیه بشار

در میانمار اما

ارض، ارض ِ کربلاست.

آتش افتاده بر دامن دختر سه ساله

خیمه را که هیچ؛

آدم را به آتش کشیده اند یزدیان

بگذار شیرین عبادی، شیرین کاری کند برای موساد

و شادی صدر، خوش برقصد برای پنتاگون

چه خوب گفت سید مرتضی

از طوفان هراسی ندارند

آنانکه ریشه در خاک استوار دارند ...


***


 آری!

اسد گناهکار است که

           ـ همچون دالایی، دست به سینه و چهار زانو ـ

کرنش نمی کند برای موساد و پنتاگون


***


هیلاری دروغ می گوید

بشار دیکتاتور نیست

وگرنه جایزه صلح نوبل

دستان ِ آنگ سان سوچی را نمی بوسید

 

هیلاری دروغ می گوید

انقلاب سوریه، مردمی نیست!

راه قدس از دمشق می گذر

هیلاری خوب می داند.


***


 دستان مرسی نبود؛

رفح را خدا آزاد کرد

رفح گذرگاه تاریخ است

کاروان ِ عاشورایی، از کربلا رسیده است به زینبیه سوریه

                 ـ از 61 هجری تا 2012 میلادی ـ

مقصد قدس است

راه قدس از رفح می گذرد

تو برگهای تقویم ها را باور نکن

حاج احمد

            ـ هنوز زنده است ـ

در قدس منتظر کاروان کربلایی است

زهر چشم گرفته است از تمیر پاردو

تو دل بد نکن

حاج احمد هنوز مرد ِ روزهای سخت است.

مقصد قدس است

مردان نصرالله کاروان را به سمت قدس می برند

مسلمان!

مراقب باش

لبیکت در هیاهوی باد گم نشود!


***


یکی صدا کند دیده بان حقوق بشر را

یکی صدا کند شیرین و شادی را

آه ندا

خوب بازیچه حقوق بشرشان شدی

بیانیه دادند برای تو

صفحات گوگل مظلومیت دختر جنبش سبز را فریاد زد

در و دیوار سازمان ملل برای تو گریست

حقوق بشر به احترام تو یک دقیقه سکوت ِ جهانی اعلام کرد

اما اینجا

         ـ در میانمار ـ

انسانیت را به آتش کشیده اند

صدای حقوق بشر

از حنجره احمدشهید شنیده نمی شود

بان کی مون صبحش را با

السلام علی پنتاگون شروع می کند

چشم بادامی صبحانه را با شیمون پرز می خورد

عصرانه را با اوباما

چشمانش مرزهای اسرائیل را دیده بانی می کند

کر است، کور است

نمی بیند، نمی شنود

صدای زجه کودکان را

صدای التماس زنان عفیف ِ مسلمان را

آه؛ بوی گوشت سوخته می آید

بان کی مون نهار مهمان ِ بوداست

کباب ِ گوشت ِ مسلمان سرو می کنند

با سمفونی ناله های مردانۀ مردان ِ غیرتمند ِ مسلمان ِ میانمار


***


 هیس!

آرام ناله کن

آرام بسوز

دالایی

      ـ با جامعه ای به رنگ ِ خون ـ

                ـ نشسته بر اجساد زنان عفیف و فرزندان بی گناه ـ

در حال یوگاست

آیا حماقت نیست

باور ِ قوانین اخلاقی ده گانه بودا؟


***


دیروز ارتش آزادی بخش ایران

امروز ارتش آزاد سوریه

کفتارها متحد شده اند برای آزادی

بیچاره اما

            «آزادی»


۱ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۱۶:۲۶
راحل

قبل نوشت: دوستانی از من خواستند نظرم را درباره اینک رامنی رئیس جمهور شود به نفع ایران است یا اوباما، بنویسم. شد متن زیر. برخی جاهایش را دوست داشتم بیشتر و جامع تر توضیح دهم (بعضا خیلی ناقص است و اصلا روی هوا معلق مانده) و یا موارد دیگری هم اضافه کنم؛ اما ذهن خسته و آشفته ام توان طبقه بندی بهتر مطالب را نداشت. حالا نه اینکه من یک تحلیلگر سیاسی باشم اما صرفا جهت ثبت در حافظه این صفر و یک هایم اینجا آوردمش. همین!


الف ـ سیاست های کاخ سفید در قبال ایران در سه دهه گذشته، اگر چه با فراز و فرودهایی در روش ِ اِعمال اصول توأم بوده است اما همواره از یک رویکرد ثابت پیروی کرده و می کند.
اقدام به کودتا علیه نظام و انقلاب اسلامی، اقدامات نظامی چون ماجرای طبس، اعمال تحریم‮ های اقتصادی، سیاسی و نظامی و تلاش برای به انزوا کشاندن ایران در عرصه بین‮ المللی، بازیگردان اصلی جنگ ایران و عراق، تهدید جلوه دادن ایران علیه صلح و امنیت بین‮ الملل، حامی تروریسم نامیدن ایران، ایجاد تشنج و ناآرامی در کشورهای همسایۀ ایران، کمک به جریان ‮های معارض با نظام در داخل و خارج از کشور (همچون فتنه 88)، تهدید به عملیات نظامی، تحت فشار گذاردن ایران برای توقف برنامه‮ های هسته‮ای، ایجاد جنگ روانی و رسانه‮ ای علیه نظام و انقلاب اسلامی و ... از جمله این روش‮ هاست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
به واقع در سه دهه گذشته، اگرچه اقدامات خصمانه امریکا علیه جمهوری اسلامی روز به روز افزایش یافته است، اما برآیند کلی ِ تاثیر این اقدامات و رویکرد ایران در مواجهه با آنها، به خوبی حاکی از جابجایی قدرت میان این دو کشور است. امریکا به عنوان یک ابر قدرت در حال افول و بر آمدن ایران به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در معادلات بین‮ المللی.‬‬

ب ـ بالتبع روسای جمهور دو کشور نقش موثری در فراز و نشیب‮ های مواجهه دیپلماتیک امریکا و ایران داشته و دارند. کما اینکه دیپلماسی ایران در دوران اصلاحات متفاوت از دیپلماسی در دولت‮ های نهم و دهم (به اصطلاح اصولگرا!!) بوده است. همین فاکتور اصول‮گرایی، باعث بروز مواضع قدرتمندانه‮ تری (نسبت به دوران اصلاحات) از سوی جمهوری اسلامی شده است.‬‬‬‬‬
این روزها که به انتخابات ریاست جمهوری امریکا نزدیک می‮شویم، فضای گمانه‮ زنی‮ ها و رصد و تحلیل‮ ها پیرامون نامزدهای انتخاباتی و مواضع آنها بسیار داغ است.‬‬‬‬
اگرچه روسای جمهور امریکا، قرار است همان رویکرد ثابت کاخ سفید را در قبال ایران داشته باشند، اما رصد و تحلیل نظرات و مواضع نامزدهای انتخاباتی در مورد مسائل مختلف ـ خاصه موضوعاتی که ارتباط مستقیم با ایران دارد ـ ، بسیار حائز اهمیت است.

1. برنامه هسته‮ای ایران: مواضع انتخاباتی اوباما در خصوص برنامه هسته‮ای ایران، همچون 4 سال گذشته ایجاد شبهه در صلح آمیز بودن برنامه‮‮ های هسته‮ای ایران است و ایران هسته ای را تهدید برای امنیت و ثبات بین‮ المللی می‮داند و بالتبع برای توقف برنامه‮ های هسته‮ای از گزینه تهدید و تحریم و فشار و ارعاب استفاده می‮کند. همین سیاست‮ های اوباما بر روند مذاکرات 1+5 در استانبول، بغداد و مسکو نیز بی تاثیر نبوده است . بگونه‮ای که در هر یک از این مذاکرات، 1+5 منفعلانه تر و بی آنکه بسته پیشنهادی درخوری داشته باشد، بر سر میز مذاکرات حاضر بوده است و با توجه به دست بالای ایران در این مذاکرات و انفعال 1+5 ـ که ناشی از خط گرفتن‮ های تکراری از امریکا و اسرائیل است ـ  این مذاکرات هنوز به نتایج دلخواه طرفین نرسیده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
در مقابل رامنی این حد از اقدامات اوباما را کافی نمی‮ بیند و بیشتر قائل به عملیات نظامی است. البته که ایشان از مذاکرات دیپلماتیک نیز سخن به میان آورده است اما جمعبندی سخنان رامنی نشان می دهد ایشان این حد از تحریم ها و فشارها نسبت به ایران را ناکافی می‮ داند و متمایل به اقدام نظامی علیه ایران است.‬‬‬‬

2. اسرائیل: مواضع دو نامزد انتخابات امریکا نشان می دهد که هر دو اسرائیل را از حامیان اصلی خود می دانند و متقابلا حمایت از سیاست های اسرائیل را از وظایف اصلی و لایتغیر دولت آینده خود می ‮داند. در 4 سال گذشته اگرچه اوبا برادری و دوستی خود به اسرائیل را در اکثر قریب به اتفاق مسائل ثابت کرده است، اما برخی فراز و فرودها و اختلاف نظرها بین این دو، نشان از توفیق نه چندان اوباما در این امر را دارد. از جمله مهمترین آنها اختلاف نظرهایی است که درباره ایران دارند؛ اسرائیل که خواستار عملی کردن تهدید نظامی بر علیه ایران است و  اوباما این موضوع را در سطح تهدید باقی گذاشته است و تمایل چندانی به عملی کردن آن ندارد. هرچند که گزینه نظامی، از جمله فشارها و تهدیدهای مکرر دولت وی نسبت به ایران است اما همانطور که گفته شد فقط در سطح یک تهدید و اعمال فشار بر ایران باقی مانده است.
در این میان رامنی ـ رقیب انتخاباتی اوباما ـ با سفر اخیر به اسرائیل (این در حالی است که اوباما در مدت 4 سال ریاست جمهوری خود، اقدام به بازدید از اسرائیل نکرده است!)، حمایت بی دریغ خود از اسرائیل را به شیمون پرز اعلام کرده و از سیاست جنگ‮ طلبانه اسرائیل بر علیه ایران کاملا استقبال کرده است. حد حمایت بی دریغ رامنی به گونه‮ای است که حتی بیت المقدس را پایتخت اسرائیل می‮داند و با سیاست‮ های اشغالگرانه و حقیرانه اسرائیل در قبال فلسطین کاملا موافق است.‬‬‬‬‬‬

3. سـوریه: به دنبال موج بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و سرنگونی دیکتاتورها و دست‮نشانده‮ های امریکا و اسرائیل در برخی از کشورها ، اگرچه امریکا و اسرائیل برخی از پایگاه‮ های خود در منطقه را از دست دادند‮، اما از رهگذر این انقلاب‮ ها، به ایجاد فتنه و ناآرامی در سوریه مبادرت کردند. سوریه‮ای که به عنوان یکی از موانع بزرگ استراتژیک ـ به دلیل بزرگترین حامی ایران و مقاوت لبنان و فلسطین ـ بر سر منافع امریکا و اسرائیل است. لذا امریکا و همپیمانانش در منطقه به بهانه بهار عربی و آزادی خواهی مردم منطقه، شورشی را علیه بشار اسد به پاکردند و با تجهیز مخالفان بشار به انواع سلاح‮ های جنگنده، علنا و برخلاف ادعاهای بشردوستانه و حقوق بشرشان، موجبات کشته شدن صدها زن و کودک را فراهم کرد و  البته که قصه این روزهای سوریه را همه می‮ داند.‬‬‬‬‬‬‬‬
اوباما و رامنی بر سر این قصه توافق دارند. هر دو معتقد به تجهیز بیشتر شورشیان به سلاح جنگنده برای سرنگونی دولت بشار اسد هستند چرا که او را بزرگترین حامی ایران و حزب ‮الله می‮دانند. و اتفاقا هر دو هم نسبت به درگیری نظامیان امریکا در سوریه احتیاط را شرط واجب می‮دانند و معتقدند همان ترکیه را پیش مرگ منافع خود بکنند و خب ترکیه هم سودای "عثمانی" شدنی دیگر از این رهگذر دارد و ...‬‬‬

4. پاکستان و افغانستان: جنگ و درگیری و خونریزی در پاکستان و افغانستان ـ به بهانه مبارزه با تروریسم و خطر طالبان و القاعده که مولود و دست پروردۀ سیاست‮ های کاخ سفید است ـ اگرچه میراث به یادگار مانده از بوش است اما اوباما در اوایل ریاست جمهوری‮اش این سیاست خصمانه را ادامه داد. هرچند که در اواخر ریاست جمهوری‮اش سعی کرد با خارج کردن نظامیان امریکایی از این دو کشور از شدت و حدت آن بکاهد (و آن هم به دلیل هزینه زیادی بود که به لحاظ مادی و معنوی، درگیر کردن نظامیان برای دولت اوباما داشت) اما استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای انجام عملیات نظامی در دستور کار سیاست ایشان قرار گرفت.‬‬‬
اما رامنی کاهش فضای نظامی در این دو کشور، خاصه پاکستان را با توجه به داشتن صدها کلاهک هسته‮ای، تهدیدی برای امریکا و البته جامع جهانی می‮داند و به شدت بخشیدن به اعمال عملیات نظامی در این کشورها معتقد است.‬‬

جمع‮بندی: به طور کلی اوباما چه در دوران 4 سال ریاست جمهوری اش و چه در مواضع انتخاباتی‮اش، همواره سیاست هویچ و چماق را در قبال ایران اعمال کرده است. که البته ماحصل این روش اوباما نشان می دهد که در این نوع سیاست، آنکه بیش از دیگری متضرر شده است (و به اصطلاح هویچ بوده) خود امریکا ست. ‬‬
اما در مقابل، آنچه از مواضع رامنی پیش ‮بینی می ‮شود این است که وی همچون بوش و ریگان، سیاست‌ های خود را بر برتری نظامی آمریکا و رهبری جهان توسط این کشور پایه‌ ریزی نموده؛ اندیشه ‌ای که یادآور دوران جنگ سرد است و بطوریکه ایشان تلویحا خود را ریگان دوم می‮نامد.‬‬‬
هرچند همانطور که اشاره شد، رویکرد ثابت کاخ سفید در قبال ایران ثابت و لایتغیر است و فقط روش اعمال آن توسط روسای جمهورش تغییر می ‮کند و در کل هر فردی در کسوت رئیس جمهور، سر و ته کرباس ِ کاخ سفید هستند، لذا به نظر می رسد در انتخابات اخیر، انتخاب مجدد اوباما به عنوان ریئس جمهور، با توجه به تجربه 4 ساله اخیر و مواضع انتخاباتی اخیرش، برای جمهوری اسلامی ایران بهتر باشد.‬

و در آخر این نکته را نیز باید خاطر نشان کرد که اوباما و رامنی، دو فردند با یک سایه! سایه  ای به نام «اسرائیل»! گاهی کوتاه، گاهی بلند. اما همیشگی!!

۱ نظر ۱۲ آبان ۹۱ ، ۰۲:۱۲
راحل

این روزها
مدام این آیه را تکرار می کنم:
و نفخت فیه من روحی ...
آخر، تفسیرش تویی
تأویلش هم تو
روح ِ خدا ...

* و این تاویل و تفسیر ِ آیه ها در میانه این عصر ِ مدرن چقدر خوب است گاهی ...

** آن صبح ِ سیاه را به خاطر دارم و صدای رادیو که هنوز آهنگ ِ کلامش در گوشم است... انالله و انا الیه راجعون؛ روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست ...
کودک بودم خیلی. شاید عقل ِ کودکی ام قد نمیداد که ملکوت اعلی یعنی چه و اصلا های های گریه مادر و خواهر را درک نمی کردم. اما بغض داشتم. بغضی عجیب و چند قطره اشکی که اصلا نمیدانم برای چه آمد... بغض و اشکی که سیاسی ترین بغض و اشک ِ کودکی ام بود... و الان 23 سال از آن روز می گذرد و خاطره آن ابهام ِ کودکانه هنوز در من سنگینی می کند.

و این سالها هر چه گذشت، انگار روح الله، واقعا تجلی روح ِ خدا بود در کالبد ِ انسان معاصر برای عصر ِ انسان محور ِ حاضر. و  روح الله ِ معاصر ِ ما، خدامحور بودن را خوب یاد داد به جهان. خوب اثبات عملی کرد که دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما هم البته همان دیانتی است که از بیش از 1400 سال پیش با خون دل خوردن های نبی ـ صلی الله علیه واله و سلم ـ میراثی ذیقمیت مانده است برای ما... خوب اثبات عملی کرد «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة…» را...

و من هر روز مشتاق تر و مریدتر از روزهایی که گذشته است، تصویر امام را در تلویزیون که می بینم، به یاد ِ نوستالوژی ِ رقابت کودکانه ام با خواهر، دوست دارم بدوم طرف تلویزیون و تصویرش را ببوسم .


*** حضرت روح الله را محدود و محصور به مناسبتها کردن، جفاست در حق روح خدا. و من و قلمم و این مجازآباد ِ من ـ که قرار نبود مناسبت محور باشد ـ ،  شرمنده ایم.اما من  با آن روزها خیلی فاصله گرفته ام. قرار نبود اینجا، اینطوری شود. اما اینطوری شد. و قرار نبود مبارز، راحل شود و راحل بشکند، هم خودش هم قلمش هم تمام‏ِ ...
اما شد... و قصه و حکایت این روزهایم، خیلی فراتر از این حرفهاست و من انتظار فرج بعد از نیمه خرداد، از نیمه شعبان و رمضان کشم ... برایم دعا کنید

۳ نظر ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۱۴
راحل

مولا
دستمان که کوتاه است
اما
دلمان را گره می زنیم به ضریحت
وقتی
در این همهمه دنیا گم می شویم ...


یک روز زهر کینشان، پیکر امام را می خراشد
یک روز بغضشان، حرمت حرم را می شکند
اما
تو دلت را به توهین هایت خوش نکن
جاری آب را، نجاست مکدر نمی کند
راست می گفت سید مرتضی:
سرّ آن که دهر بر مراد سفلگان می چرخد
این است که دنیا وارونه آخرت است

 

*بعد از هتک حرمتها به آستان شریف امام علی النقی ـ علیه السلام ـ ، شنیدن ِ توهین شاهین نجفی، خواننده رپ، در پوستر آلبوم خود به نام "نقی"!! به امام معصوم ـ علیه السلام ـ و گنبد مطهرش دلمان را بدجور سواند.

** وقتی پای منافع سیاسی عده ای به میان می آید، زبان ِ سر و زبان ِ قلم ِ امثال ِ ابوالفضل فاتح می شود تریبون ِ سوت و کف زنان ِ روز عاشورا ؛ و هتاکین می شوند "مردان خدا جو"!!

و حالا امروز لابد منفعت سیاسی شان اقتضا می کند که برای هتاکی اخیر قلم فرسایی کنند! آدم نمی داند دم خروسشان را باور کند یا قسم حضرت عباس شان را.

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۲۰
راحل

قدیم ترهای همین تهران خودمان، همان روزها که «تهران»، «طهران» بود، رهگذران برای غلبه بر ترس ِ شبانه و خلوتی و سکوت کوچه ها و خیابانها، با صدای بلند آوازهایی می خوانند که بین اهالی آن روز طهران به «آوازهای کوچه باغی» معروف بود.

حالا هم اگرچه دیگر تهران، طهران نیست و آن آوازها از اصل که نه، اما از عرف و عادت زندگی مردمانش افتاده است، اما صدای این آوازها هر از گاهی از کشورهای منطقه شنیده می شود؛ که برای خودشان و دوستان و هم پیمانانشان تجویزش می کنند!

هر از گاهی آل سعود و شیخکهای خلیج فارس با ادعا مالکیت بحرین و جزایر سه گانه، ترس از ایران اسلامی ـ به عنوان الگوی بلامنازع بیداری اسلامی در منطقه ـ را در میان آوازهای کوچه باغی شان پنهان می کنند!

این ادعای مضحک در شرایطی مطرح می شود که ایران و 1+5، به مذاکرات بغداد نزدیک می شوند و حضرات امریکایی و صهیونیستی و همپالگی هایشان در منطقه، با سیاست هویچ و چماق، قصد متلاطم کردن فضا و جوسازی های بین المللی علیه ایران را دارند.

البته که اتفاق جدیدی نیست و تکرار مکرر و حقیرانۀ حافظۀ بر باد رفته تاریخی شان است!

حالا بحرین که از صدقه سر شاهنشاهی 2500 ساله فرزند جدا شده و غریب افتادۀ خاک ایرانمان است، بماند؛

اما این اماراتی ها که بر طبق اسناد تاریخی، همراه برخی از شیوخ نواحی خلیج فارس، برای گوسفندچرانی به ابوموسی و فارور و تنب بزرگ و جزیره سیری آمدند و قسم خوردند که غیر این نباشد و خود را رعیت ایران دانستند، طنز سیاسی ـ تاریخی است که بیایند و ادعای مالکیت جزایرمان را بکنند!

مثل این است که وسط تاریخ بایستی و نه عقبه تاریخی داشته باشی و نه اصل و نسب و فرهنگ و تمدن درخور، بعد بیایی، دست ببری در شناسنامه ات و اصل و نسب جعلی بیافزایی و بعد افتخار هم بکنی به این نَسَبَت! مضحک است خیلی!

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۲۰
راحل

کتابها را یکی یکی بر میدارد،
نگاه می کند، ورق می زند، چند سطری می خواند، سفارشی می کند ...
اما
باید، آن چین و چروکهای دستان را
آن ، هر کدام کتاب نخوانده را،
باید خواند ....

خوشا به حال آن عقیق حکاکی شده
چقدر قریب است
به کتاب دستان ِ تو...

 

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۱۷
راحل

اپیــزود اول:
[نمای کلوز آپ]
ما انتخابات را تحــریم می کنیم !
ما برای شرکت در انتخابات شرط داریم !
ما با چراغ خاموش می آییم در صحنه انتخابات !
ما بدون هویت اصلاح طلبی مان می آییم در میدان انتخابات !

[حضار در حال سوت و کف ...]

اپیــزود دوم:
[نمای لانگ شات از عقب]
جاده ؛ عالیجناب شیک پوش با عبا و قبای شکلاتی و بند ساعت ست شده با عبا و قبا در جاده می رود ...

اپیزود سوم:
صحنه محو از حضار: در حال سوت و کف و احسنت گفتن به پشت کردن عالیجناب شیک پوش به انتخابات

اپیــزود چهارم:
[نمای مدیوم شات]
عالیجناب شیک پوش پشت یک میز شکلاتی رنگ، روی برگه دارد مطلبی می نویسد.
(حس غربت و گمنامی به مخاطب القا می شود؛ حس نوشتن وصیت نامه ؛ و اشک مخاطب از این گمنامی در می آید! )

[صدای اشک و آه حضار]


اپیــزود پنجم:
[نمای لانگ شات از بالا]
عالیجناب شیک پوش برگه را داخل صنـــدوق می اندازد ...

 

اپیــزود ششم:
صحنه محو از حضار در حال پرتاب گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیده به سوی عالیجناب شیک پوش!

اپیــزود هفتم:
[نمای لانگ شات از عقب]
جاده ؛ عالیجناب در حال رفتن

[صدا]
شورای نگهبان از ابطال آراء حوزه انتخابی دماوند خبــر داد ...

 

----------
فردا مرحله دوم انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی است؛
فردا باز ما هستیم و انگشت سبابه هامان که قرار است در چشم دشمن فرو کنیم
فردا باز ما هستیم در سنگر ولایت؛ و برگه هایی که گلوله های ماست به سوی پنتاگون به سوی کاخ سفید
فردا باز ما هستیم و امــر ولی ... جان بر کف ... سر به دار ...

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۱۴
راحل

آوینی، تنها نام یک فرد نبود ، آوینی یک تفکر بود و قلم آوینی نماد ِ «انقلاب ِ انسان»ی بود که در بزنگاه انقلاب ِ نفس، به مثابه یک «انسان انقلاب»، از بطن ِ انقلاب رویش یافت.
«حدیث نفس» آوینی تا «مرگ آگاهی» که نه، «شهادت آگاهی» آوینی، راهی است از زمین تا برین !
«بریدن ِ» آوینی از «من»، نه از جنس بریدن‏های مرسوم، که از جنس «پریدن» بود از خاک به افلاک.
آوینی از «مین» که نه، از «من» گذشت که به «فکه»، که به آسمان رسید ...

دستخط حضرت آقا بر قرآن اهدایی به خانواده شهید مرتضی آوینی

اما این صدا، آن صدایى است که بزرگترین حرف‌ها را مى‌زد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً مى‌گفت: «این جوانان ما، به راه‌هاى آسمان آشناترند تا به راه‌هاى زمین.» این را چنان مى‌گفت که گویا راه‌هاى آسمان را خودش رفته، دیده و مى‌داند که این‌ها آشناتر هستند! (بیانات حضرت آقا، 11/6/72)

 

و کلام آخر

 ماجرای دستنوشتۀ بالای آقای سید مرتضی را از اینجا بخوانید

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۱۶:۱۶
راحل

بایستى نظام جمهورى اسلامى را به معناى حقیقى کلمه‌اش حفظ کرد، تا بتوان از منافع این ملت، از منافع این کشور، این ملت را بهره‌مند کرد؛ تا بتوان این ملت را به اوج ترقى و آرزوها و آرمانهاى خودش رساند. همیشه در دل ساخت حقوقى، یک ساخت حقیقى، یک هویت حقیقى و واقعى وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقى در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقى در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهرى و حقوقى هم باقى بماند، نه فایده‌اى خواهد داشت، نه دوامى خواهد داشت؛ آن ساخت حقیقى و واقعى و درونى، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونى چیست؟ همان آرمانهاى جمهورى اسلامى است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعى براى ایجاد برادرى و برابرى، اخلاق، ایستادگى در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزاء ساخت حقیقى و باطنى و درونى نظام جمهورى اسلامى است. (بیانات حضرت آقا ـ 24/09/1387)

و این آرمانخواهی ِ انقلاب حرف دیروز و امروز نیست. انقلاب ما امتداد انقلاب ِ خونین ِ ظهر روز دهم 61 هجری است و ولی ِمان از روح ِ خدا تا علی ِ زمان ، سفرایِ حسین بن علی (ع) اند در عصر ِ 1432 هجری... و این آرمانگرایی  ودیعۀ حسین بن علی (ع) است برای ما. و این ودیعۀ حسینی را امام روح الله از همان ابتدا تزریق کرد بر بدنه انقلاب نوپای اسلامی مان. و انقلاب راهی شد برای رسیدن به مقصد؛ به مقصد ِ انقلاب ِ عدالت‏گستر ِ مهدوی(عج)

هرچند عصر حاضر، عصر ِ بر آمده از اندیشه سکولار غرب، عصر رواج «ایسم»های وارداتی که ایدئولوژی و تفکر انسان امروز ، خاصه تفکر و  ایدئولوژی ناب اسلامی را نشانه گرفته است، تا از انسان مسلمان ِ متدین ِ پایبند به اصول ، دست پرورده‏ای بی‏اراده و مروج مکتبهای «پلورالیسمی»، «اومانیسمی»، «سکولاریسمی» و ... بسازد و اندیشه‏هایی سکولاریزه شده را جایگزین اندیشه‏ مترقی اسلامی و الهی کنند. و امروز این  تفکر مدرنیتۀ حاکم بر جامعه جهانی سعی می کند  ماهیت انقلاب را در اذهان برخی مدرنیزه کند و با چاقوی مدرنیته، پیوند میان ارزش های امروزِ انقلاب را با ارزش‏های ِ دیروز ِ انقلاب قطع کند.

امروز برخی به اسم ِ واقعیت‏گرایی، آرمانهای انقلاب را زیر سوال برده اند. حال آنکه آرمانگرایی به دور از واقعیت گرایی نیست که در واقع همان دیدگاهی کلان نگر به افق های آینده ای است که در پیش روی ماست. آرمانگرایی، دیدگاهی کلان است به واقعیت و واقعیت گرایی. چرا که این آرمانگرایی، سازنده واقعیت‏های آن جامعه است.

بعضیها اشتباه مى‌کنند که در مقابل آرمان‌گرایى، واقع‌بینى را مطرح مى‌کنند. در نظر اینها واقع‌بینى نقطه‌ى مقابل آرمان‌گرایى است. این خطاى بزرگى است؛ چون آرمان‌گرایى، خودش واقعیتها را در جامعه مى‌سازد. یک مجموعه‌ى با آرمان و داراى هدفهاى بلند مى‌تواند واقعیتها را طبق آرمان خود شکل دهد و به‌وجود آورد. دنیا این‌طور پیش رفته است. آرمانها را کنار بگذاریم، به بهانه‌ى واقع‌بینى؟! این کمال غفلت است. آرمان‌گرایى به‌وجود آورنده‌ى واقعیتهاى شیرین و مطلوب است. وقتى یک انسان، یک مجموعه و یک ملت با مسؤولان و دست‌اندرکارانش پاى آرمانها ایستادند و حاضر نشدند کوتاه بیایند و برایش کار کردند، چه اتفاقى مى‌افتد؟ واقعیتها به سمت آرمانها تغییر مى‌کند. این خودش بزرگترین واقعیت و قانون زندگى است؛ چرا بعضى این را فراموش مى‌کنند؟ (بیانات حضرت آقا ـ 14/10/1382)

و کلام آخر اینکه:
این آرمانگرایی هزینه‏هایی دارد که به قول آقا مرتضی آوینی «مستلزم صبر بر رنج‏ها»ست. معترضان و منتقدانی که امروز، به نگاه ِ فرامرزی ِ  انقلاب اسلامی (هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی) انتقاد می کنند، باید بدانند که آرمان ِ لا یتغیر انقلاب اسلامی ِ جهانی ِ ایران در همین جمله امام روح الله خلاصه می شود که :
«ما باید با تمام توان خود، رابطه با مردم جهان داشته باشیم و مشکلات مسلمانان را دنبال کنیم و مجاهدین و فقرا را کمک نماییم.»

لذا انقلاب اسلامی ایران و به تبع آن جمهوری اسلامی ایران به مثابه مولود ِ این انقلاب ِ جهانی ِ اسلامی، سیاستهای داخلی و خارجی خود را همواره بر پایه این دیدگاه ِ آرمانگرایانه بنا خواهد کرد. چنانچه مصادیق این سیاستگذاری ها، از حمایتهای سیاسی و نظامی به حزب الله لبنان، غزه، فلسطین، سوریه، بحرین، و ... گرفته تا حمایتهای بشردوستانه به مردم پاکستان و سومالی و ... همواره بوده و خواهد بود. انشاءالله

ما انقلاب کردیم تا واقعیت‏ها را تغییر دهیم، نه آنکه آنها را بپذیریم. انقلاب ما، انقلاب آرمانهاست نه انقلاب واقعیت ها (شهید بهشتی)



پ.ن: هرچند امروز، توجه به هجمه‏ های تبلیغاتی غرب علیه اسلام و انقلاب، و برنامه‏ریزی‏های گسترده در ایجاد تغییرات تاکتیکی و اساسی در اندیشۀ اسلامیِ انسان ِ مسلمان ِ امروز، ضرورت خنثی‏سازی و مقابله با جنگ نرم عقیدتی که از سوی غرب بر ساحت اندیشۀ فرد مسلمان تحمیل شده است، دو چندان می‏شود. لذا برای مقابله با این تهاجم گسترده، علاوه بر اشرافِ نظری بر ایدئولوژی ناب اسلامی که در تار و پودِ انقلاب اسلامی سریان دارد، باید به صلاح ِ بصیرت نیز مجهز بود. صلاحی بی بدیل که بارها و بارها از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، خاصه برای جوانان به عنوان افسران جنگ نرم ِ عصر ِ حاضر، موکداً مورد تاکید قرار گرفته است.

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۱۲
راحل

این روزها، «قلاده‏های طلا» که بدجوری دارد گلوی برخی را می فشارد، نُقل مجالس ِ فرهنگی و سیاسی و رسانه ای شده است. مسیح علی نژاد، خبرنگار اصلاح طلب خارج نشین، در مصاحبه ای با ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم «قلاده های طلا»، مدعی شده است که با خانواده بیش از 50 تن از کشته شدگان فتنه 88 گفتگو کرده است! به صحت و سقم این قضیه کاری نداریم. به اینکه از این تعداد، چند نفرشان مثل سعیده پورآقایی که بعد از مجلس ختمش معلوم شد زنده است هم کاری نداریم! به اینکه آیا این خانم واقعا با این خانواده ها صحبت کرده هم کاری نداریم! به این که خودِ علی نژاد در بین حرفهایش به قبرهای خالی و احتمال کشته نشدن خیلی از این افراد اعتراف کرد هم کاری نداریم! به جو سازی و گزینشی برخورد کردن با این مصاحبه در وبلاگش هم کاری نداریم؛ اما حرف ما این است؛

سرکار علی نژاد!

خبرنگار، رسالتی دارد. خبرنگار به مثابه حلقه واسط میان واقعیت و مخاطبین، تنها رسالتش نوشتن و مصاحبه کردن به هر قیمتی نیست! اشراف بر موضوع، انعکاس واقعیت به دور از بک گراندهای فکری ِ شخصی و صداقت و تعهد در قلم است که بار این امانت را بر دوش خبرنگار گذاشت است و اما «ن و القلم و مایسطرون» رسالتش را پیامبر گونه می کند !

سرکار علی نژاد!!

شما که خبرنگار هستید! شما که دلتان می سوزد برای مردمتان! شما که درعین دلسوزی، به مردمتان پشت کرده اید! خواستم از شما سوالی بپرسم.

اصلا تعریف شما از مردم چیست؟! مرز باورهای«جمهوری خواهانۀ» شما تا کجای افکارتان امتداد دارد؟ آیا نه اینکه ظرف ِ وجودی مدعیان ِ جمهوریت، گنجایشی 13 میلیونی بیش ندارد؟ آیا قد و قواره جمهوریت ِ مدعیان ِ هُرهُری مسلکی چون شما، همین اقلیتی است که سی سال است، تقویمهایشان را در توهم سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران، هر سال نو به نو می کند ؟ چقدر ابعاد آرمانهایتان کوچک و حقیر است سرکار خبرنگار! محک انصاف هم، کاش از ملزومات ِ دوره خبرنگاری بود برای شما!

در تعریف جمهوریت شما، علی محمدی‏ ها و شهریاری ها جزء مردم نیستند ؟!

شاید رضائی نژاد محکوم بود که نیامد در کارناوال شادی ِ ظهر روز دهم عاشورای 88، کف و سوت بزند ؟

جرم مصطفی شهید، سینه نزدن زیر بیرق سبزِ تفکرتان بود آیاا؟

شما که سینه چاک کرده اید برای خانواده زندانیان سیاسی، و فریاد وامصیبتا برای زنده های در بند سر داده اید،(که البته در هر حکومت و کشوری با براندازان برخورد می شود) لا اقل در ذهنتان و پیش وجدانتان جوابگوی این سوال باشید که "آرمیتا"ی کوچولو چقدر از "مردم بودن" سهم دارد؟! تا به حال به چشمان معصوم "علیرضا "ی چهار ساله نگاه کرده اید؟!

خانم علی نژاد! در مصاحبه شما بارها از شنیدن ناله مادران گفتی ! بگذریم که لابه لای صحبت هایت از مطمئن نبودن به کشته شدن نصف بیشتر اینان اعتراف کردی اما آیا مادر مصطفی احمدی روشن را دیده اید؟ مثل کوه است، شیرزنی ست برای خودش. تنها با آقا درد دل کرد و گفت" میترسم دشمن اشکم را که ببیند، خوشحال شود..." خانواده ای که بعد از شهادت عزیزش، تنها و تنها فریاد لبیک یا خامنه ای سرداد...

آری سرکار خبرنگار!

شهادت را فی سبیل الله گفته اند نه فی سبیل بی بی سی! خوب است به قول خودتان که نوشته اید :

ساختن قلاده های طلا هیچ ایرادی ندارد بلکه قلاده های مرئی و نامرئی به گردن داشتن، بزرگترین ایرادِ انسان است و کاش هیچ انسانی در هیچ جای جهان گردنش در برابر خط های قرمزِهای غیر قانونی و غیر انسانیِ یک حکومت تسلیم نشود….

قلاده های رنگارنگ ِ بی بی سی و صدای امریکا که به اسم آزادی بر گردن چون شمایی است را هم، نه با چشم سر، که با چشم دل ببینید، تا توهمِ آزادی ِ بیان برتان ندارد که چون پا گذاشتید بر آن طرف مرزهای جمهوریت و اسلامیت ِ ما، حالا در پر ِ قوی ِ مدعیان ِ آزادی، میتوانید حنجره تان را برای غرب پاره پاره کنید...

سرکار خبرنگار!

وقتی بار دیگر دست مدعیان آزادی و حقوق بشر به خون دانشمندان ِ ما رنگین شد، در کدامین سوراخ ِ غرب، خزیده بودی و مشغول قلم فرسایی بودی برای حقوق بشر؟!! آن زمان که کودکی «آرمیتا» زیر گلوله های ترور دوستانتان، به شهادت رسید، داشتید با کدامین حقوقدان ِ بشری مصاحبۀ زرگری می کردید؟ آن زمان که "علیرضا"ی مصطفی، واژه «بابا» را در ذهنش به خاک سپرد و عَلَم ِ عِلم ِ «بابا» را بیرق سینه کوچکش کرد برای همیشه، فریاد حقوق بشرتان از حنجره کدامین خبرگزاری، به گوش جهانیان رسید؟

دریغا ! اگر کسی پیدا شود که به بودنتان ، که به صدای برخاسته به دادخواهی تان آن هنگام که مصطفی شهیدمان را گلگون کردند، شهادت دهد!! حال آمده اید به دادخواهی از یک فیلم که الان شده است خارِ چشمتان و بغض گلویتان؛ و وا عدالتا سرداده اید برایش؟

به قول خودتان از جنایات رژیم می نویسید و می پندارید در راه حق ذره ای کم نگذاشته اید و هر چه بیشتر سینه چاک دهید، مقرب ترید!

در وبلاگتان گوشه ای را یادمان شهدای سبزتان کردید! کاش گوشه دیگرش را هم یادمان شهدای علممان کنید!

چشمتان که سوی ِ دیدن ِ بسیجی ندارد که هیچ، کاش حنجره تان به نام «حسین غلام کبیری‏ها» به نام «میثم عبادی‏ها» به نام «رجب پور ها» آلرژی نداشت و خروسک نمی گرفت! چشم دل ندارید، کاش لا اقل چشم سر داشتید!! اما خدا را شکر... بردن نام شهید، لیاقت  می خواهد و زبان ِ قداست. که آنچه یافت می نشود در شما، آنم آروز نیست حتی!


و کلام آخر

آدم با اشتباهات لپی و اغلاط کلامی ِ خود ِ خودش، یاد میگیرد درست حرف زدن را، اصلا ارزش دارد همین غلط حرف زدنهایش؛ اما حرفهایی که دیگران دیکته کرده اند را طوطی وار ، توییت کردن اسمش غلط کردن است نه غلط حرف زدن!!

روضه نوشت: و چه زیبا نجف زاده نوشت، خبرنگاری یادم رفت وقتی دیشب فهمیدم پسر چهار ساله شهید مصطفی احمدی روشن، هنوز خبر ندارد پدر را شهید کرده اند. پسر را فرستادند خانه خاله، سراغ بابا را نگیرد.

دعانوشت: خدایا ما را با مردمانی این چنینی محشور کن، با بزرگانی که در رسانه های جهانی برای آنان سوت و کفی زده نشد و در رثایشان سکوت شد تا همچون اهل بیت (ع)، مظلومانه به دیدار تو بشتابند، و اینان را با مردمانی آن چنانی محشور کن، با مردمانی که از گوگوش تا سروش در رسایشان سرودند و کف زدند تا آوازه شان گوشها را کرد کند...

  آنهایی که «قلاده های طلا» را تحریم می کنند
بدانند که ما از همان 9 دی 88،اینان را تحریم کردیم!
تحریم کنید. بیشتر تحریم کنید ما قدرتمند تر می شویم...

 

+ اصل نوشته برای حنیف سلامی است؛ برخی ویرایش ها و افزوده هایش برای من است.

 

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۱۲
راحل

نتخابات به مثابه یک «فرصت» در ساختار سیاسی یک کشور، از یک سو عرصه ای برای تعیین مشی ِ سیاسی ِ آینده آن کشور محسوب می‏شود و از سوی دیگر، عرصه ای برای ظهور و بروز اقتدار آن نظام است که به پشتوانه مشارکت حداکثری مردم در انتخابات حاصل می‏گردد. بگونه ای که آن نظام، به پشتوانه این پایگاه مردمی، گفتمان با صلابت و پرقدرتی در عرصه سیاست داخلی و خارجی خواهد داشت.

انتخابات در کشور ما نیز از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی حائز اهمیت بوده است. چه دشمنان قسم خوردۀ انقلاب و چه دوستان و هم‏پیمانان نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره با نظر ویژه ای به انتخابات ایران، نظاره کرده‏اند. در این بین ، نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، از جهات گوناگون بسیار حساس و تعیین کننده آینده کشور است. اهمیت و حساسیتی که از دو وجه باید مورد توجه قرار گیرد:

الف)

پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 و برنامه‏ریزی‏های گسترده غرب ، برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی و برگشتن ِ ورق ِ گفتمان امام روح الله (ره) از «اسلامیت» و «جمهوریت» به گفتمان «اصلاحیت» و «جمهوریت»، و ناکام ماندن فتنه‏اندازی ِ فتنه‏گران و بر هم خوردن تمام محاسبات و به گل نشستن ِ کشتی توهمِ تغییر ساختار سیاسی کشور؛  همواره به دنبال فرصتی برای به چالش کشیدن فضای سیاسی کشور و به  تبع آن ماهیگیری از آب گل آلود کرده‏شان دارند؛ و انتخابات، فرصتی است بکر برای اهداف شومشان!

هجمه رسانه‏ای غرب و شعارهای و القائات آنها برای تحریم انتخابات در ماههای اخیر، این حقیقت را روشن می‏کند که غرب، به خوبی می‏داند که با مشارکت حداقلی مردم، می‏تواند به این نتیجه برسد که مشروعیت و پایگاه مردمی ِ قدرتمند نظام، پس از جریانات سال 88، به شدت کاهش یافته و  مردم دیگر حاضر نیستند، به نظام اعتماد کنند! لذا از دست رفتن مشروعیت نظام و تزلزل پشتوانه مردمی آن، فرصتی مناسب برای غرب است تا به انقلاب‏های منطقه که با الگوگیری از انقلاب ِ جهانی ِ اسلامی ِ ایران، به اوج  بیداری و شکوفایی اسلامی ِ خود رسیده‏اند،  ثابت کنند که جمهوری اسلامی ایران دیگر الگویی بلامنازع برای آنها نیست.

به واقع رویکرد امروز غرب در به چالش کشیدن انتخابات، پیش بینی رهبر معظم انقلاب در خطبه‏های عید سعید فطر (1) است. در این رویکرد  به خوبی فهمیده است، برگزاری انتخاباتی سالم-همراه با مشارکت حداکثری و رقابت بالای انتخاباتی- به معنی مصونیت ِ همه جانبۀ انتخابات ریاست جمهوری آتی است و در واقع مهر تاییدی است بر اینکه اولاً فتنه 88 با رویکردی صرفاً براندازانه، طراحی و برنامه‏ریزی شده بود و ثانیاً نظام جمهوری اسلامی، امانت‏داری امین برای آراء ملت و دارای بیشترین درجۀ سلامت انتخاباتی است. لذا غرب می‏کوشد، تا با چالش‏افکنی در انتخابات، الگوی ثبات و سلامت انتخاباتی را برای انتخابات ریاست جمهوری آتی، بر هم بزند.

حال این سوال مطرح می‏شود که اگر تبلیغات رسانه‏ای، القائات و چالش‏افکنی‏های غرب در تحریم انتخابات و حضور حداقلی مردم به پای صندوق‏های رأی  به نتیجه نرسد، آیا غرب ساکت خواهد نشست؟ اگر مانند تمامی این سالها، با وجود برنامه‏ریزی‏های گسترده و تبلیغات فراوان غرب، باز هم ، شاهد حضوری پرشور در پای صندوق‏های رأی باشیم، حرکت بعدی غرب چه خواهد بود؟ گزینۀ نتیجه انتخابات و خودِ مجلس شاید آخرین حربه دشمن در فضای انتخاباتی ِ حاضر باشد. حربه ای که باعث تشکیل مجلسی با طیف‏های مختلف اصولگرا، جریان انحرافی و اصلاح‏طلب می‏شود. مجلسی نه حداکثری، که جزیره‏هایی حداقلی! و پیامد آن مصوبات و خروجی‏هایی است که نه تنها باعث صلابت و اقتدار نظام، که مهلکه‏ای برای تضیف از دورن و شکست از برون می‏شود! حربه‏ای که به فرموده امام روح‏الله، از جمله اموی است که مطمح نظر غرب است برای شکستن کمر انقلاب. (2)

 ب)

با شروع شدن زمزمه انتخابات، گروه‏های و جریانات مختلف، خود را برای حضور در عرصه انتخابات آماده کردند.  اما این بار، حضور سیاسیون با اما و اگرهایی همراه بود.

دو طیف اصلاح طلبان و اصولگرایان که رقبای پای کار هر انتخاباتی بودند، شاهد حضور مهمان ناخواندۀ طیف موسوم به «جریان انحرافی» بودند. جریانی که هم اینک با صرف هزینه‏های هنگفت و دست اندازی‏های کلان در بیت‏المال مسلمین، در تلاشی بس گسترده برای تصاحب کرسی‏های مجلس نهم و به تبع آن انتخابات ریاست جمهوری آتی و رسیدن به اهداف قدرت طلبانه و شوم خود است! جریانی که چون مورچه ای سیاه در تاریکی، بی هیچ سر و صدای انتخاباتی و با چراغی خاموش، با تطمیع و تهدیدهای گسترده، اهداف انتخاباتی خود را پیش می‏برد!

در این بین طیف اصلاح طلبان نیز یکی به نعل می‌زندند و یکی به میخ. یک روز برای حضور در انتخابات، برای نظام شرط و شروط تعیین می‏کردند، روز بعد تحریم می کردند انتخابات را! و دیگر روز، گریزان از هویت ِ خود، دم از حضور، بدون هویت ِ اصلاح طلبی می‏زدند!!

رطب و یابس به هم بافتن‏های این طیف، در این مدت، هم چراغ سبزی بود به خارج نشینان ِ اصلاح طلب (رادیکالیون!) که ما انتخابات را تحریم کردیم و برخواسته‏ شما جامه عمل پوشاندیم و از سوی دیگر معتدلیون این جریان، خوب می‏دانستند که با تابلوی فتنه‏گران ِ اصلاح طلب‏نما! نمی‏توان در انتخابات پیروز شد.

اما طیف اصولگرایان، امروز بیشترین سردرگمی را بین ملت ایجاد کرده ‏اند! وحدتی که قرار بود در این طیف صورت بگیرد  و جریان اصولگرایی را زیر یک بیرق جمع کند، هیچ گاه حاصل نشد! و به جرأت می‏توان این ادعا را مطرح کرد که پروژۀ جریان انحرافی در ایجاد شکاف بین اصولگرایان، و عدم وحدت میان آنها، تا امروز به خوبی به ثمر نشسته است! بگونه‏ای که امروز شاهد تعدد لیست‏ها و اختلاف نظرات شدید، ترور شخصیتی، تخریب سیاسیِ چند لایه‏ای و صف‏آرایی‏هایی بی واهمه اعضای طیف ِ به اصطلاح اصولگرا هستیم!

قبیله و قبیله‏ گرایی، بد اخلاقی‏های انتخاباتی آیا معنایی غیر از همین رفتارها را دارد؟ امروز «اصولگرایان در دو جبهه با تابلوهای "جبهه متحد اصولگرایان" و "جبهه پایداری" از یکدیگر فاصله گرفته اند و هر یک از آنها، بینش و منش خود را "اصولگرایی ناب"! و دیگری را "زاویه دار با اصولگرایی"! معرفی می کنند!» این منش ِ خود بی عیب بینی!، اولین خروج آنها از گفتمان ناب ِ امام(ره) است(3) و البته «خیل عظیم اصولگرایان یعنی توده های مردم ـ که همیشه تعیین کننده بوده‏اند ـ از اختلاف دو جبهه مورد اشاره انگشت حیرت به دندان گزیده و ـ بدون تعارف و رودربایستی ـ باید گفت، ضمن آن که هر دو جبهه را اصولگرا می دانند اما هیچ یک از آنها را اصولگرای مطلق!! و بی عیب و نقص نمی دانند. این طیف که قاطبه و توده های همیشه در صحنه اصولگرایان را تشکیل می دهند به یقین نامزدهای خود را از روی هیچ یک از دو لیست کپی نمی کنند بلکه به فرموده امام راحل(ره) و خلف حاضر او، با معیارها و ملاک هایی که در اختیار دارند(4)، شایسته‏ترین‏ها را چه از این لیست و چه از آن لیست برمی گزینند.»

امروز انتخابات نه به مثابه یک «تکلیف» ، که به مثابه یک «قدرت»، راه را بدان‏جا پیش برده است که شاهد این هستیم، نامزدهای انتخاباتی، خاصه طیف اصولگرا ـ که اصول ِ گفتمان انقلاب را بر نام خود به یدک می کشند! ـ «قدرت طلبی، قومیت‌گرائى، قبیله‌بازى  و تحزب‏گرایی» را به جاى «تکلیف‏‏گرایی، اسلام‌خواهى و امت‌گرایى» در رأس مفاهیم ارزشی‏شان (شما بخوانید ضد ارزشی) قرار داده‏اند.

امروز خیل عظیم اصولگرایان و انقلابیون متعهد، در تلاش برای حضور حداکثری اصولگرایان در مجلس شورای اسلامی هستند تا به فرموده امام راحلمان «مقدراتش را به دست افراد روشنفکر» (5) ندهد. در این بین تعدد لیست‏های انتخاباتی و اختلاف اصولگرایان، آفتی است که آینده انتخابات را به مخاطره انداخته است. و این مخاطره، ناشی از سردرگمی مردم برای انتخاب کاندیدای اصلح است! و این سردرگمی نتیجه‏ای در پی نخواهد داشت، جز شکسته شدن آراء و عبور فرصت طلبان از این معبر و ورود آنان به خانه ملت و ایجاد مجلسی حداقلی و مطابق با اهداف و برنامه‏های غرب!!

 نصیحت نوشت: نصیحتی است از پدری پیر به تمامی نامزدهای مجلس شورای اسلامی که سعی کنید تبلیغات انتخاباتی شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیۀ اسلام انجام شود؛ و از کارهایی که با شئون اسلام منافات دارد جلوگیری گردد. باید توجه داشت که هدف از انتخابات در نهایتْ حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامی رعایت نشود، چگونه منتخبْ حافظ اسلام می‏شود. باید سعی شود تا خدای ناکرده به کسی توهین نگردد؛ و در صورتی که رقیب انتخاباتی به مجلس راه یافت، به دوستی و برادری، که چیزی شیرینتر از آن نیست، لطمه‏ای نخورد. (امام روح الله، 11/1/67)

 

پی نوشتـــــ  :

 (1) انتخابات همیشه در کشور ما تا حدودى یک حادثه‌ى چالش‌برانگیز است ... مراقب باشید این چالش به امنیت کشور صدمه نزند. انتخابات که مظهر حضور مردم است، مظهر مردم‌سالارى دینى است، باید پشتوانه‌ى امنیت ما باشد. نباید اجازه داد که این چیزى که ذخیره‌ى امنیت است، پشتوانه‌ى امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند. دیدید، حس کردید، از نزدیک لمس کردید آن وقتى را که دشمنان میخواهند از انتخابات علیه امنیت کشور سوء استفاده کنند. باید همه مراقب باشند، همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سیاسى، کسانى که میتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند یک نعمت الهى پاسدارى کنند. (امام خامنه‏ای، خطبه‏ نماز عید سعید فطر، 9/6/90)

 (2) یکی از اموری که مطمح نظر آنهایی است که می‏خواهند این انقلاب را به شکست برسانند قضیه مجلس است. (صحیفه امام روح الله، ج 18، ص 282)

 (3) لکن هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمی‏تواند ادعا کند که من نقص هیچ ندارم. اگر کسی ادعا کرد این را، این بزرگترین نقصش همین ادعاست. کسی نیست که بتواند بگوید که من دیگر بی‏عیب هستم. اگر بعض اشخاص پیدا بشود که خوب، بسیاری از عیوب را ندارند، لکن بی‏عیب ما نداریم در دنیا، و ما باید همیشه توجهمان به آن عیوب خودمان باشد. عیوب احتمالی، نمی‏گویم عیوب دارند، عیوب احتمالی. و انسان که بخواهد برای خدا کار بکند و به مقام انسانیت برسد، باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد... (صحیفه امام روح الله، ج 17)

 (4) مردم وظیفه دارند به ملاکهاى دینى و شرعى و انقلابى نگاه کنند؛ به روابط قوم و خویشى و ایل و طایفه‏اى و این‏طور چیز‌ها نگاه نکنند. ببینند واقعاً چه کسى با معیارهاى الهى و انقلابى، مناسب‏‌تر و به آن نزدیک‏‌تر است، او را برگزینند و با شور و شوق به عنوان یک وظیفه در این کار دخالت کنند. کسانى از مردم وظیفه دارند که دیگران را تشویق و تحریض کنند. کسانى که زبان گویایى دارند، قلم توانایى دارند و آبرویى پیش مردم دارند- که این آبرو هم جزو ذخایر الهى است و خداى متعال به هرکس داده است، باید آن را در راه او مصرف کند و به کار ببرد- مردم را توجیه و تشویق کنند و آدم‏هاى خوب را به آن‏‌ها معرفى نمایند. در معرفىِ نامزدهاى نمایندگى باید ملاحظه کنند که هیچ رابطه‏اى را غیر از رابطه‏ى دینى و الهى و وظیفه‏ى شرعى دخالت ندهند. فلان‏کس با ما رفیق است، فلان‏‌کس با ما دوست است، فلان‏کس فایده‏اى به مام مى‏رساند؛ ابداً این چیز‌ها را در نظر نگیرند. البته هر کارى هم که آن‏‌ها بکنند، مردم باید چشمشان باز باشد؛ خودشان واقعاً بشناسند و بفه‌مند که چه کار مى‌‏کنند. (امام خامنه ای، در دیدار اعضاى هیئت نظارت بر انتخابات شوراى نگهبان‏ ۱۴/ ۱۱/ ۱۳۷۴)

 (5) ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصى که به اصطلاح خودشان روشنفکر [نسپرند] نه هر روشنفکرى. روشنفکرها بسیارى‏شان خوبند. آنهایى که علاقه‏اى به اسلام ندارند. اینها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم مى‏شود که اینها چه هستند. (صحیفه امام روح‏الله، ج 8، ص 338)

 

+

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۱۱
راحل

این روزها،
هر کسی آمد، جبهــه ای زد برای خودش
یادشان رفت اما
همه در یک جبهــه اند
ـ جبهــه انقلاب ـ
آمدند، پوستر زدند رنگارنگ
به خیال خود، مردم را با رنگ پوسترهاشان، رنگی کنند، خام حتی...
برخی اما، خام شدند
دنیایشان که هیچ، آخرتشان را دادند برای هیچ
میدان بازی بود، صحنه افکار یک ملت!
پایداری این سو، متحد آن سو ؛ می تاختند بر هم
آن یکی، نانش را به نام پدر میخورد هنور
منتقد دولت است به گمانش
اما
ولایت را نقد می کند با آن زبان الکنش!(*)
دو روی یک سکه اند اصولگرانما و منافق!
نانشان را فرو می برند در قاتق نفاقشان!
اما هیهات!
لا یمــکن الفــرار من حکومتــک!
دیگری،
صدای ملت را، در انتخاب نامش می داند، خود شیفتگی حتی
آن یکی اما
جبهۀ «توحید و عدالت» که نه، دکان ِ دروغ و تزویر زده است
دزدی دیده بــودیم، نام کاندیدا ندیده بودیم بدزدند،
لیست جعلی بدهند بیرون با افتخار!
یا للعجب! دیدیم این را!
باکی نیست، الذینهم عن تزویرهم ساهون
گرگها هم
در این میدان
توهم تحــریم زده اند انگار!
امـــا
فردا روز دیگری است
رنگ جوهر سبابه ها
رنگ می کند، چهره تزویر را
فــردا اما
انگشت اشاره ها، تفنگ خواهد شد
و برگه های رای ، گلوله هایی که
به سمت تلوآویو، به سمت پنتاگون نشانه می رود.
فردا
انگشت اشاره ها، کور میکند، چشم نتانیاهو را
فردا
انگشت اشاره ها تحقیـر می کنیم، تـحــریم ها را


* علی مطهری در جلسه مناظره دانشگاه الزهرا: مقام عدالت بالاتر از ولایت است. ولایت فقیه یعنی استبداد و ولی فقیه یعنی مستبد!! منتها ولی فقیه ما مستد عادل است!!

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۱۱
راحل

کشید همه ما را، بکشید فرزندانمان را، هراسی نیست. ما با خون میثاقی ازلی بسته ایم. ما جمجمه مان را سپرده ایم به خدا و خونمان را وقف کرده ایم برای انقلاب.  

دیروز خون ِ مطهری‏ها، لاجوردیها، رجایی‏ها، بهشتی‏ها، باهنر‏ها، مفتح‏ها، آبیاری کرد نهال انقلاب را و امروز خون ِ احمدی روشن‏ها، شهریاری‏ها، علیمحمدی‏ها، رضایی نژادها...

و این خونها که بر زمین می ریزد، سند حقانیت ماست.

اینجا ایران است، اینجا به خون هزاران شهید، گلگون است. از کوچه های آن که می گذری، هنوز بوی سیب می آید...

 

 

چه فرقی می کند کاخ سفید ترورها را «محکوم» کند یا نه!

چه فرقی می کند هیلاری کلینتون از «دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای» ابراز نگرانی کند یا نه!

چه فرقی می کند سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، « همه انواع خشونت» از جمله ترور شهید احمدی روشن را «به شدت محکوم» کند یا نه!

چه فرقی می کند سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، « کشورش هر گونه حمله به افراد بیگناه» را محکوم کند یا نه!

چه فرقی می کند بریتانیا « کشتن غیرنظامیان را به هر شکل» محکوم کند یا نه!

رطب و یابس بافتنشان تمامی ندارد انگار! سند شقاوتشان باز است در این انقلاب. هنوز یادمان نرفته است روزهای عاشوراییمان را. کل یوم عاشوراست در این سرزمین...!

حلاوت 9 دی 88 هنوز در کاممان بود، که  22 دی 88 را سند زدیم به نام شهید مسعود علیمحمدی.

8 آذر 89 ، به نام استاد بسیجی مان، شهید مجتبی شهریاری، ثبت شده است در تاریخ انقلاب.

9 مرداد 90، که شهید داریوش رضایی نژاد را مقابل چشمان دختر معصومش، ترور کردند، می دانستیم که هنوز باید خون بدهد این انقلاب، هنوز باید روزهای تقویم انقلابمان را به نام یک شهید ثبت کنیم... میدانیستم که تمامی ندارد شقاوت و عداوتشان...

تا امروز 21 دی 90، که قرعه شهادت به نام شهید مصطفی احمدی روشن افتاد...

چه فرقی می کند ...

دیگر نخ نما شده است این رطب و یابس بافتنشان... ما هنوز باید خون بدهیم برای این انقلاب... و ما از مرگ نمی ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید...!



۰ نظر ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۲:۲۲
راحل

ما مردم صبر بودیم در مقابل شما. ما 8 ماه ذکر قنوتمان، الهی إصبر لنا بود.
واژه صبر را، رسول (ص) در کنار برکه غدیر به ما آموخت تا فردای نبودنش، زخمهای دلمان را با صبر التیمام بخشیم.
ما مردم صبر بودیم! و آن روز که اصحاب سقیفه، علی(ع) را خانه نشین کردند، ما پشت سر اماممان قنوت صبر گرفتیم!
ما مردم صبر بودیم! و آن روز که فدک را از دختر نبی غصب کردند، خشممان را با جام صبر فرو می بردیم!
ما مردم صبر بودیم!  وقتی پهلوی مادرمان شکست تا کمر ولایت نشکند؛ خون جگرهایمان را، تمام فریادهایمان را، تمام بغضهایمان را در شیشه صبر زهرا ریختیم تا روزِ موعود.... روز آمدن منتقم  ِ فاطمه... ما صبر کرده ایم حتی!
ما صبر را از همان ظهر روز دهم  61 هجری، در قامت خمیده زینت دیدیم و رسم صبوری آموختیم!
و ما چقدر صبور بودیم در همه این 1432 سالی که گذشت...! از خانه نشین کردنها، از بی وفایی ها و مصلحت اندیشی ها، از بیعت شکستن ها و سر بریدن ها و جام زهر نوشاندن ها و آتش فتنه روشن کردنها و ...
اما در آن ظهر روز دهم 1432 هجری، دیگر صبرمان طاق شد، کاسه صبرمان لبریز شد از بی بصیرتی ها ... ما به همان نسبت که در تمام این سالها و در تمام این 8 ماه صبور بودیم، به همان نسبت حماسی بودیم... و حماسه ساز شدیم در تاسوعای دی ِ هشتاد و اشک شمسی!

***

به گذشته که نگاه می کنی، از همان زمان پیامبر، اقازاده ها بودند و آقازادگی هاشان! از آقازاده ای چون عایشه بگیر تا آقازاده‏ ای چون یزید... همه نان به نرخ نام پدرانشان خوردند و پشتشان گرم بود بر قدرت و مسند پدرانشان ...
می دانی اصلا تو را که می بینم یاد یکی از همین آقازاده‏های عصر پیامبر می افتم؛ یاد عایشه! عجب شباهتی است بین تو و عایشه! اصلا عجب شباهتی است میان خاندان تو و خاندان عایشه.
انگار دل ِ پر کین ِ عایشه از علی(ع)، میراث مانده است برای تو...
عایشه بعد از نبی، سوار بر مرکب فتنه شد و خنجرها فرود آورد بر پیکر علی(ع)؛ و زهرش را در جمل ریخت این ام المومنین دیروز!
عجب شباهتی است میان تو و عایشه...

تو از همان سال 57 بر مرکب ِ فتنه ات سوار بودی، و خنجر دسیسه‏هایت را پنهان و آشکار بر پیکره این انقلاب فرو کردی...
هنوز یادمان هست که با تیغ ِ تیز کلماتت، «چادر» و «حجاب» مان را نشانه گرفتی،  و نخواندی وصیت شهید را که خون من و حجاب تو خواهرم...
اصلا می دانی این چادر که بر سر داریم میراث مادرمان فاطمه است فائزه ! اصلا چادرهای ما از جنس چادر خیمه حسین است... و عزادار مادرمان زهراست و داغ حسین دارد که سیاه رنگ است امروز! ما «حیا» را در تار و پودر چادر مادرمان زهرا دیدیم و از کلامش «عفت» آموختیم!
می دانی فائزه! اینها را گفتم چون مدتها در گلویم گیر کرده بود این حرفها!  از همان زمان که عَلَم ِ حجاب اختیاری برپاکردی، از همان زمان که دخترهایمان را سوار بر دوچرخۀ بی حیایی کردی؛ از همان زمان که امروز ِ نظام را «نکبت و خفت و خواری ملت» دانستی و کارناوال ِ دختران فیروزه‌ای‏ ات را در مراسم سالگرد دوم خرداد در ورزشگاه آزادی به راه انداختی...
و این صفوف ِ فیروزه ای تو، شدند کارناوال شادی در ظهر روز دهم!!
می دانی فائزه! تو نان به نرخ نام پدرت خوردی، اصلا نان به نرخ آن چادر ِ مصلحتی که بر سر داری خوردی و پروار شدی برای این روزها!
اما پرونده قطوری است پرونده سی ساله تو، پنهان و آشکار زخم زدنهایت همه محفوظ است در این پرونده! ما دیگر، کاری به قوه قضائیه نداریم، ما شکایتمان را می بریم نزد قاضی‏القضات عادلمان ، ما شکایتمان را می بریم به دستگاه قضای الهی، آنجا ما همه مدعی العموم هستیم! و قاضی‏القضات، به دور از صبغه آقازادگی ِ تو، می خواند برگ به برگ و سطر به سطر پروندۀ قطورت را...
دیگر آنجا، قاضی تو را به 6 ماه حبس و 5 سال محرومیت از فعالیت های سیاسی ، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم نخواهد کرد! روز سختی است فائزه آن روز.! ما محاکمه تو را تا آن روز صبر خواهیم کرد... ما مردم صبریم هنوز فائزه!

***

آقا زاده اند دیگر!
پشتشان شاید گرم است به باغ های پسته ابــوی شان !
اما
هیچ نمیدانند
در فرودست ِ فتنۀ دیروز
که آتشش از میان دو دستان ِ فیروزه ای شان بلند بود
کفتری
بر خون به زمین ریخته غلام کبیری ها
دارد قطره قطره اشک می ریزد...

آقا زاده اند دیگر!
هنوز صدایشان از پشت بلندگوی دستی ِ سبزی فروش ِ خیابان انقلاب
شنیده می شود انگار!
«ما ول نمی کنیم...!!» جمله معروف توست
و ما هم اما
جمله معروفی داریم
«ما ول نمی کنیم، آقازاده ها را!!»
که در عمق چشمانشان هنوز شعله فتنه فروزان است...

 

+ منتشر شده در عمارنامه

۰ نظر ۱۸ دی ۹۰ ، ۰۲:۱۸
راحل

اینجا تهران، خط مقدم جبهۀ فتنۀ 88 است؛ و این 8 ماه دفاع مقدس، تورا یاد جنگ می‏اندازد...

اصلا این 8 ماه، ادامه همان 8 سال دفاع مقدس بود و خون غلام کبیری ها و میثم عبادی ها و محمدحسین فیض ها، از جنس خون ِ همتها و باکری ها و زین‏الدین‏ها بود؛ و خیابان انقلاب، آدم را یاد منطقه می انداخت... مسجد لولاگر را که به آتش کشیدند، یاد غربت حسینه حاج همت می افتی انگار.  به پایگاه بسیج که حمله می‏کنند، یاد دوکوهه در تو زنده می شود گویا. و این بعثی های سال 88، این بار حتی به مادر و دختر ِ بی‏گناه هم رحم نکردند... بعثی‏ها تا نزدیکی کوچه های بیت آمده بودند روز عاشورا... هیهات.. ظهر عزا، حرمت ارباب شکستند، علمدار کجایی، علمدار کجایی...

اما به یقین یدالله فوق ایدیهم...

دیروز که حرمت عاشورا را شکستند، بیرق عزا به آتش کشیدند و سوت و کف زنان، بر خونهای رجب پورها و غنیان ها و عبادی ها، کبیری ها که هنوز کف خیابان انقلاب تازه تازه بود، پایکوبی کردند، نشان دادند که سید علی، امامی از تبار عاشوراست، از تبار حسین(ع)، یا باید گوش به فرمان هر دو باشی یا هیچکدام.

انقلاب ما امتداد عاشوراست و روح الله و سید علی، سفرای امام عاشورایی ِ 61 هجری اند... اصلا انقلاب ما سفیر عاشورای 61 هجری است... و اسلام که با خون حسین(ع) زنده ماند، انقلاب هم با خون فرزندانش زنده است و زنده می ماند.

و خوب گفت اماممان روح الله که ما هرچه داریم از عاشوراست از محرم است ...

ما هرچه داریم از امام حسین است. اصلا انقلاب ما مدیون امام حسین است. اصلا 8 ماه فتنه را، عاشورا یک تنه جمع کرد، فتنه 88 را امامی از سلاله حسین (ع)، حکیمانه تدبیر کرد.

می گویند پشت به دریا دعای باران اجابت نمی شود و پشت به امام نیز هیچ نمازی راه به قبله اجابت نمی یابد...

امروز ولایت فقیه، امتداد ولایت علی است. امروز ولی فقیه، علی ِ زمان است و اطاعتش واجب. اصلا ولایت فقیه، هدیه خداست به ما. که زمین بی حجت نماند و حجت، بی نائب نباشد در این زمان.

«بهترین اصل در قانون اساسی همین اصل ولایت فقیه است» را اماممان بارها گفت. انگار می دانست، همیشه جماعتی از اهل سقیفه هستند که حکم به خانه نشینی علی بدهند و سرستیز با ولایت داشته باشند.

اما این ولایت، قبل از اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی باشد،  قانون اساسی خداست. اصلا ما موهبت ولایت فقیه را مرهون رحمت و کرامت حق متعالیم. منت گذاشت بر سر بندگانش، عجب نعمتی است این نعمت ولایت.

اصلا میدانی، ما دیروز به جمهوری اسلامی به شرط وجود ولی فقیه «آری» گفتیم، 14 خرداد 68، «خامنه‏ای»، «خمینی» دیگر بود که دستمان را گذاشتیم در دستان ِ علمداریش، .... و اما 9 دی که آمدیم، «نــه» گفتیم به دشمنان خمینی و خامنه ای،«نــه» گفتیم به مخالفان اصل ولایت فقیه...

دیروز در نه دی، همه با وضو آمدیم، کف خیابانهای تهران، هنوز از خون شهدای بسیجی مان گلگون بود... تابلو زده بودند که «با وضو وارد شوید، اینجا به خون عاشقان ولایت رنگین است»

اصلا 9 دی 88، محاکمه فتنه گران بود وسط خیابان... محاکمه در خیابان... راستی ساندیس هم می‏داند! اما ما نی ساندیس‏هایمان را نگه داشتیم، برای روز مبادا، تا فرو کنیم در چشم ِ حرمله‏ها، که تیرهای سه شعبه‏شان، همیشه انقلاب و ولی مان را نشانه گرفته است...

9 دی، غدیر خم ِ انقلاب اسلامی بود برای بیعتی دوباره. نه دی نشان دادیم که دستمان همیشه در کف العباسی سید علی است. اصلا میدانی، این آبروی دست علمداری سید علی بود که انقلاب را نجات داد...

 دیروز در نه دی، آنان که در میتنگهای سبزشان، خربزه کودتای مخملی می خوردند، در نه دی پای لرزشان نشست... و اصلا فکر میکنم، ناغافل خربزۀ کودتا را با عسل ِ توهم خوردند که ، میتینگ بعدی شان شد، دیدار به قیامت...!

 

+ ما عمار شدیم تا دیگر سید علی، أین عمار نگوید. جگر سوز است فریادت سید علی، نگو «أین عمار» جان مادرت زهرا(س)؛ فریاد «أین عمار» نزدن سید علی، یاد ناله مادرت می افتیم که تنها میان دشمنان، بین در و دیوار.... نگو سید علی، تو را به جان مادرت زهرا(س) دیگر نگو «أین عمار»... ما همه، جان بر کف، سر به دار، «عمار» توایم خامنـــه ای

++ فدای اشک تو رهبرم که، چنان سوزناک در آن نماز جمعه، با امام زمانمان سخن گفتی... دلت پر درد بود ... اشکت، فغان ِ زمینیان و عرشیان را درآورد... رهبر امروز ما اشک می شویم و به پایت می ریزیم تا دیگر اشکهای تو را نبنیم... امروز نی ساندیسهایمان را نگهداشتیم که فرو کنیم در چشم بدخواهان تو، تا دیگر آرزوی نکنی که جسمت را فدای این انقلاب کنی... اصلا مگر ما مرده ایم... ما آمده ایم در سنگر ولایت تو، گوش به فرمان تو، جان بر کف، سر به دار...

 خونهایمان را وقف کرده ایم برای دفاع از تو و انقلاب... ما همه فدایی تو هستیم سید علی... از تو به یک اشاره، از ما شرحه شرحه شدن و به پای تو ریخته شدن، میثم شدن و به دار شدن...

بیعت نوشت: من، مبارز، فدایی ولایت، به شماره شناسنامه ایران، زادۀ جنگ و فرزند انقلاب، نه با زبان، نه با دست، که با خــــون ِ خود با تـو میثــاق مــی بـنــدم و میثاق ما نه از جنس نامه کوفیان که از جنس میثاق عمــار است، از جنس میثاق مالک، از جنس میثم، که:
إنـی سلـم لمن سالمکـم سیـد علی و حرب لمن حاربکم سیـد علی

۰ نظر ۰۹ دی ۹۰ ، ۱۷:۰۹
راحل

به عقبه اش که نگاه میکنی، تارهای تزویر و ریا را می بینی که بر پیکره زندگی اش تنیده است و چه آشنایند این چهره های رنگ به رنگ شده که دیروز بر علی(ع) تاختند و حسن(ع) را در میانه میدان رها کردند و حسین(ع) را به مسلخ خون کشاند و امروز،  «کلمه» این مخلوقِ مقدس را سلاح ِ حمله به علی ِ زمان کرده اند.

نوری زاد، این از تبار تزویر و ریا، این از تبار ابوموسی ها و شُرَیرها، این روزها، شده است "شهره"!! البته نه آن "شهره"ای که سالها به دنبالش بود. «شهرت» کلیدواژه مفقود ِ سالیان زندگیش بود که این روزها آن را در لابه لای کلمات ِ بی رنگ و روی ِ نامه هایش جستجو می کند... و امروز به "شهرت" که نه، به "غفلت" رسیده است حتی...

به نامه هایش که نگاه می کنی، قبل از اینکه به خاطر توهین ها و هتاکی هایش ناراحت شوی، دلت به حالش می سوزد. این همه بی بصیرتی مگر می شود یکجا در آدمی باشد. واعجبا!

با تمام وقاحت بر انقلاب می تازد ، خود را شاگرد مکتب خمینی(ره) می داند هنوز ، اما عجبا از این شاگر که حرف استاد نشینده که گفت: مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‌دارى حضرت حجت (عج) است...

مطلق انگاری در تعریف انقلاب و راه و روش انقلاب...  این بود آرمان ما جناب نوری زاد؟ این بود آرمان امام ما و مکتب نشینان ِ امام ما؟ تا تویی که خود را مرید امام می دانی چنین سطحی از منش انقلاب برداشت کنی؟

کاش دیروز به جای اینکه علی ِ زمان را چنان عاشقانه خطاب قرار دهی و یا سطر به سطر تملق بنگاری برای مطهری ِ دوران، به دور از دو رویی های پنهانت، کمی از علم ِ دینی و بصیرت آنها را می آموختی تا جهالتت در استناط از مسائل دینی و تاریخی، اینقدر به ذوق مخاطب نخورد ...

چه می شود تورا؟ این دگردیسی اسفناک ِ شکل گرفته در تو از چیست؟ کوته اندیشی تا این حد... به قهقرا چنین شتابان جناب نوری زاد؟

به خیال خودت، دایه عزیز تر از مادر شده ای برای این انقلاب. اما دریغا که حضرتتان هر گاه فهمید فویل للمتزورین، الذین هم عن میثاقهم ساهون آنگاه می توانی از دلسوزی و سینه چاک کردن برای این مملکت دم بزنی.

دیروز در سنگر ولایت، قلمت تفنگ و واژه هایت گلوله بود و خونت وقف ِ ولایت، چقدر زود از پوسته تنیده بر پیکره ات بیرون آمدی:

"همانگونه که امریکا در طوفان های آخرالزمانی و در سیلاب عظیمی که به راه افتاده غرق خواهد شد، ما نیز اگر از اسلام و ولایت فقیه و حقیقت فاصله بگیریم و از کشتی نجات ولایت خارج شویم، غرق خواهیم شد و کسی وجود و بقاء ما را تضمین نکرده است".

دیروز ، رهبرمان را «مولایم» «سیدم» «عزیزتر از جان» خطاب می کردی و امروز...

دیروز در سالگرد شهادت آقا مرتضی و با آن مقاله آتشین و تاختن برای دوم خردادی ها، برخی از اصولگرایان را اینگونه خطاب کردی: «اگر کسی زیارت عاشورا بخواند و در جمله السلام علیک یا اباعبدالله مخاطبش حضرت امام آیت الله خامنه ای نباشد، لقلقه زبانی بیش نگفته است!» عجبا از آن کلام و وا اسفا از این سیاهه ها که امروز شده است سند "شهرت"تان!!
این دیروزها چقدر زیادند جناب نوری زاد ، اما همین دیروزها هر چه گفتید و نوشتید ما لیس فی قلوبتان بود!! و کاش به یقین می رسیدید که و الله اعلم بما یکتمون.

به قول حضرتتان که: «ما معتقدیم با ردیابی نسبت آدم ها می شود به ذاتشان پی برد»، رد نسبتتان را که می گیریم، تبلی التزویر می شود گذشته تان! و ذاتتان خوب «رو» می شود و دم خروستان حتی!

 و اما امروز ما به همان نسبتی که به غرب دل داده ای، از شما و امثال شما دل بریده ایم. امروز نسبت تو و نامه هایت، نسبت روباه است به دمش حتی!

دیروز آنقدر مراقب بودی که از این طرف پشت بام نیفتی، و مدام عقب عقب رفتی که از آن طرف بام افتادید در آغوش غرب ... و عجب برازنده جنابتان است این عبارت سیاهنامه تان که «غفلت، بشر ِتاریخ را از آن سوی بامِ زندگی اش به زیرانداخته» و شما بدجور از آن سوی بام افتاده اید، صدای شکستن استخوان ِ بصیرتتان گوش عالم را کر کرده است.

و حالا امروز شده ای عروسک کوکی (وحتی طوطی) غرب؛ شده ای طوطی خوش الحانی که فقط طوطی وار، کلام آنها را تکرار می کند و لا اندکی تعقل!!

«یک چند وقتی است که عده ای از خارج، و عده ای نیز در داخل، به یاد بیست و پنج سال سکوت حضرت امیر افتاده اند و یک ساز همگن و اما تمرین شده ای را می نوازند که اگر مردم علی(ع) را انتخاب نکنند چاره ای جز خانه نشینی برای علی نیست، سرنخ چنین احتجاجی اول بار با دست اسلام شناسان رادیو بی بی سی تابیده شد..»

کاش آن زمان که از علی و سکوت علی دفاع می کردی، اول «علی» را و حقیقت علی را می شناختی.

بله جناب نوری زاد خواهی نشوی رسوا، همرنگ بی بی سی و صدای امریکا و ضد انقلاب شو... دستشان درست، خوب ضرب المثلی است، و الحق و الانصاف انگار برای قامت شما ساخته شده است اصلا!

کاش آن روزها که همراه آقا مرتضی بودی، نفس هایش که به نفسهایت می رسید، در عمق جانت نفوذ می کرد، کاش صدای روایتش، روح تو را فتح می کرد، کاش نگاهش، بصیرت به جانت تزریق می کرد؛ تا امروز هر کلمه ات، روایت ِ مثنوی هفتاد من ِ دیروز ِ متزورانه ات نشود.

در خوابی بس عمیق فرو رفته ای جناب نوری زاد و کاش در آن پلان ِ فیلم ِ مضحکت ـ به کارگردانی ابوذر ِ دست پروده امریکا ـ که سر بر دیوار کوفتی، از این خواب عمیق بیدار می شدی... اما وا تاسفا که بد خوابی است خواب غفلت ...

تویی که تا دیروز  ادعا می کردی فیلم ِ مضحکت را به چه مشقتی!! ساختی چه شد که امروز ابوذرت حرفی دیگر می زند... کاش کمی صادق بودی جناب نوری زاد. اما عجبا که «صداقت» از حضرتتان بخواهیم، آنچه یافت می نشود نه در گذشته تان،  نه حالتان ، آنم آرزوست ....

جملاتتان را به اندازه قامت خودتان بافته اید انگار! « وقتی کسی خود را به اشتعال کشید، باد دهان برای خاموش کردن آن اشتعال مناسب نیست.» این جملات را برای این روزهایتان نوشته اید لابد!

به قول دوستی «عبور از نفاقی خائنانه به کفری عاشقانه» بهترین هدیه جنابتان بود برای انقلاب ما. پیوندتان با غرب مبارک! این داماد خوش خط و خال غرب، «ملک ری» کابین نو عروسش کرده است! و عندالمطالبه است البته...! باشد که به تو وفا کند!! هرچند به گذشتگان تو وفا نکرد!

می دانید خاصیت شماست ، مردی برای تمام فصول بودن! یک روز با امام و انقلاب و همراه و همنیشین آقا مرتضی و نوشته های تند بر علیه فلان اصلاح طلب و دوم خردادی و ... که اقتضای دیروز بود و امروز درست نقطه مقابل و با دشمنان همصدا شدن...

جناب نوری زاد شما نانتان در قاتق «نفاق» فرود می برید که اینقدر فربه تان کرده است و اینقدر کوته بین، که از اشاره های روح الله ِ انقلابمان که انقلاب اسلامی را انقلاب جهانی نامید، که از اشاره های سید علی ِ زمان، که از اشاره های آقا مرتضی ، که همه و همه افق های دور دست و بس رفیع انقلابمان را نشانه گرفته بودند، تو فقط انگشت اشاره شان را دید، لا اندکی بلندنظری و بصیرت حتی!

هر چند احوال حضرتتان را درمانی نیست اما ...علیکم بالتوبه جناب نوری زاد!  و ایاک و النفاق ...

 

پ.ن: قال قائم(عج): قَد آذانا جُهَلاءُ الشّیعَهِ وَ حُمَقاؤهُم ، وَ مَن دینُهُ جَناحُ البَعُوضَهِ اَرجَحُ مِنهُ (نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که پرو بال پشه از دینداری آنان برتر و محکم تر است ، ما را آزار می دهند)

***

 

و اما کمی با همسر شهید باکری

خوب شد «حمید» ِ تو ، نیست که این روزهای تو را ببیند...

هرچند شهدا زنده اند و عند ربهم یرزقون، و دارد نگاهت می کند، با همان چشمانی که هیچ گاه سفیدی اش را ندیدی از فرط خستگی های مدام حمید... خودت گفته ای این را...

نامه حضرتتان به نوری زاد را خواندیم!!

نگذار فکر کنیم غبار فتنه ، بر تارهای فکرت خانه گزیده است، فاطمه! زیر بیرق فتنه گران سینه زدن و علم ِ  بی بصیرتی بر افراشتن آیا؟!! آرمان حمید و حمیدها این نبود فاطمه!

نگذار فکر کنیم امر ِ همسر ِ شهید بودن بر شما مشتبه شده است، و به خیال خودتان جا پای حمیدها می گذارید...

نگذار فکر کنیم، وصیت ِ حمید را فراموش کرده ای که « در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد...» و این اعمالتان، حرفهایتان، واژه هایتان، بصیرتتان، عمل به وصیت حمید است لابد؟!

 اما بعد! نوشتید :

«ترس از آن دارم نسل معترض امروز،  اشتباه تاریخی ما را دوباره تکرار کند و همه چیز را سیاه و سفید ببیند ...»

و اشتباه تاریخی شما!! انقلابی بود که امروز به آن تشکیک کرده اید؟ ألیس فلاح ٍ قریب با این شَک مقدس؟!!

«من زمانی به خانم همت نامه می نویسم که قصد دارم گذشته خودمان را مرور کنم  و بدانم  کجای کار این بنده خدا – خانم همت – با بی بصیرتی همراه بوده است که آماج تهمت ها و افتراها قرار می گیرد؟ ازدواجش با همت؟!  صبر او در سال های بعد از همت ؟! همتِ بلند او در اداره زندگی اش و یادگار های همسرش همت؟! ویا نه، کمک های بی ریای او به خلق خدا و به خانواده های شهدا؟!»

هنوز به یاد داریم قیل و قال ِ شما را، هر چه گذشتۀ غبار ِ فتنه گرفته تان را مرور کنید ، با این بصیرت بلندتان، راه به جایی هست آیا؟!!

«در روز روشن آن هم روز عاشورا ماشین از روی یک انسان بی گناه و فقط معترض دو بار می گذرد. آقایان نه تنها اعتراض نمی کنند و پوزش نمی خواهند  بلکه چند روز بعد  باید نظاره گر تظاهراتی باشیم که  برای دفاع از ظلم  پایه ریزی شده است.»

نگذارید فکر کنیم، صدای بی بی سی و VoA دارد از حنجره شما شنیده می شود ...

همسر شهید، «فاطمۀ(س)» زمان است در دفاع از ولایت؛ همسر شهید «زینب (س)» دوران است در افشای چهره یزیدیان ِ زمان، که کل ارض کربلا و اینجا ایران ِ کربلایی سال 90 است و سیاهه های لشکر عمر سعد ها هنوز دیده می شوند در اینجا ...

 و با تو ام فاطمه، فاطمۀ حمید، و فاطمه های حمیدها...

 با اشک ِ توبه بشویید غبار ِ فتنه گرفته بصیرتتان را، باشد که رستگار شوید!

 

+ منتشر شده در: تبیین، باشگاه خبرنگاران جوان، عمارنامه

۰ نظر ۰۲ دی ۹۰ ، ۱۲:۰۲
راحل