...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ

۲

در باب انتخابات ریاست جمهوری یازدهم

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ

این یادداشت(های تکه تکه) صرفاً برای ثبت در حافظۀ سیاسی ِ صفر و یکهایم است.


* در انتهای یادداشت، کاندیدای اصلحم را مشخص کرده ام.

* درباب 24 خرداد 92 هم، ذیل همین یادداشت، نکاتی را نوشته ام


سعید جلیلی:

ـ اصلش این است که تصویر مطلوبی که در ذهن خودآگاه ِ مردم از «برنامه» وجود دارد، همین بسته های پیشنهادی عینی و ملموسی است که از سوی برخی از کاندیداها ارائه می شود. همین مصداقی دیدن ِ نقاط ضعف و قوت ِ اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع؛ این می شود برنامه! هم از نظر عوام و هم از نظر خواص! لذا با این تعریف از برنامه و با این نگاه عوامانه (عوامانه به معنای عمومی نه به مفهوم تحقیر نگاه ِ موجود) برنامه ندارد.


ـ «ظرفیت»، «تهدید» و «فرصت» در دایره لغات وی بیانگر درک انتزاعی از بسترها و پتانسیلهای واقعی ِ اجرایی کشور است.

ـ در پس ِ روابط عینی و مفاهیم ِ عینی تر ِ اقتصاد، فرهنگ و سیاست،  ساختارهای زیرین و ناخودآگاه را به صورت انتزاعی و در قالب مفاهیمی چون ظرفیت، تهدید و فرصت (وبا رویکردی دینی و معرفتی)، آسیب شناسی و بعد الگوسازی می کند، نشان از تفکر ساختارمند و سیستماتیک وی است.

ـ به شیوه ای استقرایی به تفسیر سیستم (اعم از سیستم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) می پردازد.

ـ نسبت به «مسئله»، نگاه ِ یکسویه نگرانه ندارد (که ناشی از همان تفکر سیستمی وی است). چرا که درک عمیق و واقعی مسئله (اعم از مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی) تنها با دیدن ِ برشی از آن به هدف ِ مطلوب نه تنها نمی رسد، که تنها منجر به حل ِ مقطعی مسئله می شود. حال آنکه نگاه کلان نگر و درک ابعاد و روابط  و آسیب‏ شناسی کلیت ِ یک مسئله منجر به حل ریشه ای آن می شود. مثلا مشکل اقتصاد را صرفا در معلولهایی چون بی ثباتی بازار ارز و سوء مدیریت و تحریم و ... دیدن حل مقطعی مشکل گرانی است حال آنکه با نگاه فرهنگی مسئله اقتصاد را حل کردن، نگاهی کلان‏ نگر به این مسئله است. (مطرح شده در مناظره اقتصادی)

ـ از «مفاهیم» به عنوان ابزار تجزیه و تحلیل برای شکل گیری جبهه متبوعش (انقلاب اسلامی) و ترسیم تعارض با جبهه معارض (اصلاحات)ـ به صورت مقایسه‏ ای در قالب چارچوبی که قابل بسط و تعمیق می‏ باشد ـ استفاده می کند.

قیاس ِ برخی پارادایم های  مطروحه از نگاه جبهه انقلاب اسلامی و جبهه معارض:

معارض: نگاه «توسعه» محور به اقتصاد، سیاست، فرهنگ
خودی: نگاه «پیشرفت» محور ِ بومی ــ اسلامی به اقتصاد، سیاست و فرهنگ

معارض: راه اصلی توسعه: رشد اقتصادی و هماهنگی با نظام سرمایه‏داری (بستن با کدخدا)
خودی: راه اصلی پیشرفت: خود باوری و خوداتکایی فرهنگی، مقاومت و مقابله با سلطه‏ طلبی نظام سرمایه‏ داری


معارض: نگاه ِ استراتژیکی و تاکتیکی: همنوایی و هماهنگی به مثابه واقع‏ بینی و یگانه راه «توسعه»
خودی: نگاه ِ استراتژیکی و تاکتیکی:  مقاومت و بدیل‏ سازی به مثابه واقع‏ بینی و یگانه راه «پیشرفت»

معارض: پیگیری دموکراتیزاسیون در جوامع به عنوان نیاز نظم نوین جهانی
خودی: مقابله هوشمندانه و فعال فرهنگی و سیاسی با دموکراتیزاسیون به عنوان فرآیند پذیرش سلطه نظم نوین‏ جهانی


معارض: شاخص ارزیابی موفقیت توسعه: تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه
خودی: شاخص ارزیابی موفقیت پیشرفت: میزان دستیابی به عدالت

معارض: ساختار مناسب برای ایجاد توسعه: از بالا به پایین، اقتدارگرا
خودی: ساختار مناسب برای ایجاد پیشرفت: از پایین به بالا، مردم‏ باور


معارض: معیارهای تقسیم‏ بندی و تحلیل: اقتصاد محور و مادی
خودی: معیارهای تقسیم‏ بندی و تحلیل: دین‏ محور و ارزشی

ـ در سیستم موجود، به زعم برخی از رقبای انتخاباتی نظریه پردازی صورت می گیرد و با مسئله یابی و مسئله شناسی در حوزه های فکری ــ نظری و عینی ــ کاربردی، به توصیف و تحلیل و تجویز می پردازد.
اینکه بر این گزاره ها تاکید می کند که چه ببینیم؟ چه نبینیم؟  چگونه ببینیم؟ بعد به تحلیل ِ پاسخ این پرسشها می پردازد و پس از گذار از این مراحل به مرحله «چه باید کرد» یعنی تجویز می رسد...

ـ نگاه نرم افزاری به اقتصاد، فرهنگ، سیاست:  (اما تفاوت مهم وی با احمدی نژاد آن است که جلیلی نرم افزار انقلاب اسلامی را به خوبی می شناسد و به واسطه رشته تحصیلیش دیدی تفصیلی و عمیق نسبت به گفتمان انقلاب اسلامی دارد.)
«ما اگر به دنبال برنامه ریزی اجتماعی برپایه قوانین وحیانی هستیم، به تعامل سه حوزه معرفت دینی، فهم کاربردی و فهم اجرایی نیازمندیم و اگر برنامه ریزی عینی مستند به این سه مهم است باید در هماهنگ ساختن آنها بکوشیم. چنانچه منطق هایی که مبنای پیدایش این سه فهم هستند به تعامل و هماهنگی نرسند در محصولات آنها نیز هماهنگی اتفاق نمی افتد، بنابراین ما باید منطق عامی بسازیم که منطق ها را در سه حوزه به تعامل و همکاری وادارد: اول اینکه باید روش فهم معارف دینی را بر پایه حجیت سامان دهد، دوم اینکه اسلامیت معادلات کاربردی را تمام کند و سوم اینکه قواعد دینی را در فهم اجرایی جاری نماید. اگر این هماهنگی پدید بیاید مفاهیم کاربردی و معارف دینی مؤید یکدیگر خواهند بود، همچنانکه میان این دو و مفاهیم اجرایی تناسب و همکاری برقرار می شود. اگر دین را از حضور سعادت آفرین خود در عرصه اجتماعی و ساحت ذهن و حس بشر بازداریم آنگاه به جای جنبش نرم افزاری به تقلید از دست یافته های تمدن مادی غرب مشغول خواهیم شد.» (+)

ـ تردیدهای من: تردید در عدم تجربه و توان اجرایی ِ کلان و رسیدن به سوءمدیریتهای احمدی‏ نژادمآبانه! ؛ جریان ِ تمامیت خواه ِ جبهه پایداری که این روزها زیادی دور دکتر می پلکند! (ارادت و علاقه ام به علامه مصباح کماکان به قوت ِ قوی ِ خودش باقی است) و واهمه از اینکه دکتر مغبون اطرافیان شود و باز هم مشایی و احمدی‏ نژادی دیگر ظهور کند!؛ اساساً این شبهه را که جلیلی کاندیدای دولت است و نسبت به حلقه انحرافی سکوت پیشه کرده، نه وارد می دانم و نه اعتقادی دارم. 

ـ تخریب‏ها هم از سوی حامیان افراطی قالیباف و هم از سوی اصلاح طلبان و زیر سوال بردن دستاوردهای مذاکرات هسته ای با 1+5 بسیار بالاست. و متاسفانه شبهه های جدیدتر و خطرناکتری را (که به نظرم اساساً بی پایه و اساس است و فقط نشئت گرفته از رفتارهای افراطی است) وارد جامعه می کنند که ممکن است عموم جامعه را متاثر از خود بکند! و از سوی دیگر بر وجهۀ بین المللی ِ مذاکره کننده ارشد هسته ای و لحن ِ طرف غربی بر سر میزمذاکرات تاثیربگذارد.
لذا در این شرایط (که طبق آمار میدانیم جلیلی شانسی برای ریاست جمهوری ندارد، حتی اگر به دور دوم هم راه پیدا کند)، ائتلاف او با حدادعادل ـ که قرابت گفتمانی متقنی با هم دارند ـ را برای مصلحت ِ بالاتری که همان وجهۀ مهم و حساس جلیلی در مذاکرات هسته ای است، راه برون رفت از این هجمه های تخریبی ِ حامیان افراطی دیگر کاندیداها، میدانم.


محمدباقر قالیباف:

ـ به لحاظ تجربه اجرایی، هیچکدام از کاندیداها به گردپای قالیباف هم نمی رسند. انصافا هم فرد موفقی است در کارهای اجرایی اش. چه زمانی که در ناجا بود، چه زمان تصدی شهرداریش در پایتخت. (هرچند انتقاداتی هم دارم؛ و مسلما انتقاد از عملکرد شهردار تهران برای هر تهرانی محفوظ است و قبل تر ها هم پستی در پلاس نوشته بودم با همین نگاه انتقادی و مقایسه نحوه عملکرد شهردار در جنوب تهران ـ همین جایی که زندگی میکنم ـ و شمال تهران و تفکر سکولاری که در و دیوارهای شهر را با آن آذین بسته است! هرچند دیگر آن پست نیست. اما بحثهای خوبی شده بود ذیلش :(  بگذریم!)

ـ در یک کلام و بی حاشیه پردازی، قالیباف را به لحاظ تفکر، ورژن 2014 هاشمی می دانم. با همان کارکردها و رویکردها! تمام انتقادات و ناسزاهایی که امروز همین دوستان ِ حامی ِ قالیباف، حواله هاشمی می کنند، در کاندیدای متبوعشان ـ گاها به صورت خفیه ـ موجود است.
همان اشرافیت گرایی (چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه سیاست)، همان تفکر تکنوکراسی (البته که قالیباف قبلترها در مصاحبه با مهر به تکنوکرات بودنش افتخار کرده بود و البته تر اینکه در این ایام تبلیغ ِ انتخاباتی در سفری که به یکی از استانها داشت تفکر تکنوکراتیک را نهی و نفی کرده بوده و برای خود تفکر جهادی قائل بود!!) و همان ِ تفکر ِ ...
یعنی روزی را می بینم که بعد از 10 سال، همینطور که به روح ِ هاشمی درود می فرستیم و می فرستند، به روح ِ قالیباف ِ رئیس جمهور هم! کاش قالیباف همینطور شهردار باقی می ماند (با همین نقدهایی که در حد ِ شهرداریش داریم. نه بیشتر)

ـ «عمل گرایی» یکی از ویژگیهای مثبت قالیباف از سوی حامیانش ـ و حتی خودش! ـ مطرح می شود و حتی اگر مطرح هم نمیشد، منش ِ پراگماتیک ِ قالیباف عیان بود. عمل گرا بودن خیلی هم باعث افتخار نیست چراکه در مرام عمل گرایان، هدف وسیله را توجیه می کند. اصولاً در نظریه عملگرایی، :.77أکید بر عمل است نه عامل! و نگاه فقط رسیدن به هدف است. از دید پراگماتیسم، معیار حقیقت را سودمندی و هدف تشکیل می دهد؛ و هدف قبل از اینکه موضوعیت داشته باشد، طریقیت دارد و از هر روش و ابزاری برای نیل به هدف استفاده می شود. لذاست که اغلب ارزشها و اعتقادات در مسلخ ِ تفکر عملگرایانه ذبح می شود.

- از سوی حامیان افراطی جلیلی هم بی انصافی ها و قیاسهایی نسبت به قالیباف می شود و همه موفقیتهای این مرد را زیر سوال می برند. بالتبع با این روند تخریبها موافق نیستم. درست نیست این گونه در حق افراد جفا شود.


محسن رضایی:

فقط چند سوال:
فرمانده! همت و باکری را شما همت و باکری کردی؟!
فرمانده! سیاه نمایی تا کجا؟ چرا گمان می کنید ملت بند ِ «نان» و «شکم» هستند و گرسنه؟!
عمیقاً باور دارم که امروز مشکل گرانی، اساسی ترین مشکل کشور است اما هیه%:.7-D8� که ما خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم!
همین!


حسن روحانی:

ـ شجریان سفیر فرهنگی انقلاب ِ ماست حاج آقا؟!
ما از سال 88 به بعد، پای ِ صدای شجریان را وقتی در VoA حنجره درید که : «ورود مذهب در سیاست و به دست گرفتن حکومت در ایران نتیجه بسیار بدی داشته و همه به این باور رسیده‌اند که دین و مذهب باید از سیاست جدا شود.» از خانه‏ هایمان و از گوش‏هایمان بُریدیم! ربّنایش هم هرچند دلنواز، اما سیاستش را عین دیانتش نمی کند.


 آن«ربّنا»هایى که شجریان خوانده و در ماه رمضان قبل از اذان مغرب مى‌گذارند، یک کار هنرى است؛ یک کار حالى نیست؛ مناسب نیست که بعد از اذان، کسى بخواهد آن‌طور چیزى را بگذارد؛ نه، بعد از اذان، به نظرم مى‌رسد که همین صداى معمولىِ مسجدىِ ما بهتر و مناسبتر باشد. بیانات حضرت آقا | 12/12/70

ـ هیهات! « اصولاً این لباسی که بر تن توست لباس کرنش نیست» حاج آقا!



+ تا اینجا حداد عادل را اصلح می دانم و جلیلی را صالح. هرچند هر دو در این ایام و در این مناظرات ثابت کردند که مصلحت انقلاب را به هیچ ائتلافی و هیچ برگه رأیی نمی فروشند.
اما تبصره ای هم دارد این اصلح دانستن و صالح خواند. و آن اینکه؛ اگر آمار رسمی و معتبر به همین صورت ِ فعلی، نشان دهد که روحانی (به عنوان نفر دوم) و جلیلی (به عنوان نفر سوم) با فاصلۀ کمی از هم قرار دارند؛ اگر رأی من و امثال من (که حداد را اصلح میدانیم) منجر به این شود که به جای روحانی و قالیباف، جلیلی و قالیباف به دور دوم بروند، به جلیلی رأی خواهم داد.
تا روز انتخابات فرصت باقی است و ممکن است خیلی معادلات و گمانه زنی ها تغییر کند.

بعد از تحریر1: امروز 20 خرداد 92؛ حداد عادل انصراف داد.
خوشحالم که فرصت انتخابات باعث شد این مرد را بهتر بشناسم و نقاط تاریکی که از وی در ذهن داشتم، برطرف کنم و  ارادت ِ همیشگی ام را همیشه تر کنم.
حداد به واقع برنده این حماسه سیاسی بود. مردی که تبلیغ نظام و دفاع از انقلاب را بر تبلیغ از خودش ترجیح داد.
حافظه سیاسی ام هیچ گاه حداد و دفاع ِ تمام قدش از نظام و انقلاب، و افتخارش به رویارویی با فتنه و ماجرای مجلس ششم، و پایبندی به تعهد سیاسی اش در این وانفسای سیاست بازی ها را، از یاد نخواهد برد.
والعاقبه للمتقین

بعد از تحریر 2: امروز 24 خرداد 92، علیرغم تردیدهایی که نسبت به شخص جلیلی داشته و دارم و علیرغم تحلیلهای مختلفی که نسبت به راه پابی دو گانه قالیباف ـ جلیلی یا قالیباف ـ روحانی داشته و دارم، به «سعید جلیلی» رأی دادم. به قول بزرگواری که دلم را مطمئن کرد: «تردید آفت راه خداست. نصرت و یاری خدا را اطمینان به او نازل می کند. و کان حقاً علینا نصر المومنین»
خوب هم که نگاه کنیم، سیاستمان عین دیانتمان نمی شود تا آنگاه که یقین داشته باشیم به نصرت و یاری خدا، که یقین داشته باشیم «و توکل علی الله و سراجاً منیراً»
والعاقبه للمتقین

                         

                      



                        

(26 خرداد 92؛ ساعت 2 صبح)

حماسۀ سیاسی ِ 24 خرداد ماه با تدابیر حکیمانه حضرت آقا ظهور پیدا کرد.
اما اتفاقی که نباید، افتاد و اصولگرایان از تفرقه و تغافل ِ مذبوحانه شان سیلی محکمی خوردند!
اتفاق ِ 24 خرداد نیازمند آسیب شناسی جدی و همه جانبه است. باید ریشه های این شکست توسط بدنه اصولگرایی ــ خاصه توسط بزرگترهایش ـ واکاویی شده و برای احیای مجدد آن چاره ای بیاندیشند. که فرصت کوتاهی است این 4 سالی که قرار است به سختی بگذرد و کوتاهتر از آن انتخابات ِ مجلس!

ــ عملکرد اشتباه 4 سالۀ اخیر دولت (زیر سوال بردن مدعای ِ برجسته ولایتمداری در مواجهه با حکم مولوی آقا برای عزل مشایی و خانه نشینی یازده روزه در ماجرای وزیر اطلاعات، مقابله ها و نامه نگاری های لجبازانه با سران دو قوه؛ اصرار بر حمایتهای کودکانه از مشایی، مرتضوی، ملک زاده، بقایی و ... ؛ سوء مدیریت در کنترل بازار و ناتوانی در مهار گرانی و تورم های اخیر؛ رخنۀ دعواهای دولت و شهرداری در زندگی مردم، در حد ِ شعار ماندن مبارزه با مفاسد اقتصادی ...)؛ مجلس (رویارویی لجبازانه با دولت؛ استیضاح نا به جای وزیران؛ عدم مصلحت سنجی در سوال از رئیس جمهور؛ بدل کردن صحنه علنی خانه ملت به صحنه تاخت و تاز و سیاست بازی با دولت، ...)؛ قوه قضائیه (نامه نگاری هایی از سر لجاجت با دولت، عدم قاطعیت در برخورد با فاسدین اقتصادی، ع/NB/KPم قاطعیت در برخورد با فتنه گران سال 88 و آقازاده ها، ...)

ــ نادیده گرفتن خدمات غیرقابل انکار دولت و زبان به شماتت و نقدهایی گاهاً غیرمنصفانه ـ و برخاسته از حب و بغض های شخصی ـ نسبت به عملکرد دولت و تحقیر و توهین ها و بی انصافی ها نیست به شخص رئیس جمهور و تنزل جایگاه حقوق وی...

ــ نداشتن یک بزرگتر در جمع اصولگرایان، که همه حرف شنویش داشته باشند. بزرگانی چون مهدوی کنی، یزدی، جنتی، مصباح که حتی در اجماع با خود هم مشکل دارند متاسفانه و هر کدام بر مواضع خود پافشاری دارد!

ــ رفتارهای سیاسی نامعقول و افراطی ِ جبهه تمامیت خواه پایداری و جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی (جبهه متحد) ــ خاصه در دوسال اخیر ــ و هم در حمایت از یک کاندیدا و هم در تخریب وجهه کاندیدای دیگر (گویی که با «شیطان اکبر» در نبردی تن به تن هستند!)؛ که این هر دو، نتایج عکسی را برجای گذاشت...

ــ غفلت از سازماندهی گسترده، عمیق و نرم ِ هاشمی برای بازی گردانی انتخابات

  • کددهی به یک کاندیدای خاص برای عدم انصراف از کاندیداتوری و شکستن ِ آراء
  • آدرس دهی های گسترده و اشتباه در نظرسنجی ها!

در نظرسنجی ها (خاصه نظرسنجی روز آخرِ ipos) فارغ از اینکه روحانی با فاصله زیاد از قالیباف جلو بود، اما همواره آرای قالیباف دو برابر جلیلی نشان داده می شد. حال آنکه در انتخابات دیدیم، همه آن نظرسنجی ها درباره روحانی درست بود، اما هیچکدام از نظرسنجی ها آراء قالیباف و جلیلی را درست پیش بینی نکرده بودند.
حتی در برخی نظرسنجی ها به گونه ای القاء شده بود که رأی قالیباف آنقدر بالاست که راهی دور دوم انتخابات می شود و در انتخاب نفر دوم تحلیلهای مختلفی مطرح شد. (تحلیلهایش بماند؛ حوصله نوشتن نیست)

  • حتی میدان ِ جنگ ِ به پاشده توسط حامیان افراطی قالیباف و جلیلی را، به ارتباط با فتنه انگیزی آنها نمی دانم.
  • و خیلی پشت پرده هایی که هنوز از آن بی اطلاعیم


یاد حرف فاطمه هاشمی می افتم که با اطمینانی، نه ناشی از توهم ِ خودآگاهانۀ سال ۸۸، که ناشی از اطمینان و یقینی معنادار بود، گفت: نامزدی پیروز است که ما به او رأی می دهیم... فتأمل!

**

این انتخابات ثابت کرد که بلوغ سیاسی ِ مردم، سطوح مختلفی دارد که به خودی خود حاصل نمی شود. مثلا باید حافظه تاریخی ـ سیاسی مردم را مدام ریکاوری کرد؛ در غیراینصورت ـ در تبلیغات انتخاباتی ـ یکی پیدا می شود و با لحنِ قاطع ـ اما تو خالی ـ  از کاهِ دولت سازندگی و اصلاحات، کوه بسازد و همه باورشان شود که آن دوران، مملکت بهشت بوده است. بی که به یاد بیاورند عسرتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران را که گاه مشهود و گاه زیرپوستی و نرم، دائقه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم را عوض کرد. نتیجه آراء مشخص کرد، حافظه کوتاه مدت ِ تاریخی ـ سیاسی مردم بهتر از حافظه بلندمدتشان است.

۹۲/۰۳/۱۹
راحل

نظرات  (۲)

سلام
سپاس از تحلیل جالب تون!
دقیقا مشکل بقول حضرت امام از این "من" گفتن هاست!
باشد و باید همه بفکر باشیم و بقول شما حافظه تاریخی مان را هر از چند گاهی ریکاوری کنیم! اطلاعات بدرد بخوری پیدا می کنیم!
---
جناب سهیل
بی شمار بودن مهم نیست!
با شعور بودن مهم است!
روز های پایانی خرداد 88 در همین تهران کذا که الان شما به رقص و پایکوبی در آن مشغولید! بخاطر عدم درک جمهوریت و دمکراسی دوستانتان، مسجد آتش زدید، کتاب خدا را سوزاندید، هزاران نباید دیگر را کردید...
بماند! و بمانید!
حال مدعیان تقلب! چقدر بر سر حرفتان هستید؟! هنوز هم جمهوری اسلامی خائن است؟
---
ببخشید مرا راحل عزیز!
راستی میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان هم بر شما مبارک
پاسخ:
سلام و رحمت خدا

این سبزکها از رو نمی روند. موجودات عجیبی هستند! خودتان را خستۀ اینها نکنید جناب تربت.

----
هرچند فصل جوانی به خزان رسید، اما از لطف همیشه و برادرانه شما متشکرم.
لحظه هایتان پر از طراوت و شادی جوانی باشد انشاءالله
برقرار باشید
آخر دیدید ما بی شماریم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
توهم بیماری لاعلاجی است که گریبان شما سبزها را گرفته کلاً
خودتان را اذیت نکنید :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی