من هیچ سالی را
بی تو
نه تحویل می گیرم
نه تحویل می دهم
زمان من
در نقطۀ صفر ِ مرزی ِ دیدگان تو
ایستاده است...
من هیچ سالی را
بی تو
نه تحویل می گیرم
نه تحویل می دهم
زمان من
در نقطۀ صفر ِ مرزی ِ دیدگان تو
ایستاده است...
وقتی در اوج دلتنگی
محکومم
یک گوشه ای بنشینم
و یادت را یاد کنـــم...
+ میدانی! از سنگ هم سنگدل تری ؛ آه ...
طبیعت بهار، طبیعت کودکی و نوجوانی است و همچنان که همه کودکان تن به پختگی و پیری و سپس مرگ میسپارند، طبیعت نیز ناگزیر است از آنکه تابستان و پاییز و سپس زمستان را بپذیرد. صدها هزار سال است که چنین بوده است و چرا باید اکنون که دور ما رسیده، این نظام همیشگی تغییر و تبدیل پذیرد؟ از بهار تا زمستان تحول طبیعت تدریجی و متداوم است، اما حدوث بهار پس از مرگ زمستانی طبیعت، انقلابی دفعی است و نا منتظر.
بگذریم از آنکه ما گرفتاران جهان عادات، دیگر چشم تماشای راز نداریم و در عالم بیرون از خویش آنگونه می نگریم که روح عافیت طلبی و تمتع اقتضا دارد. چنین است که انقلاب شگفت انگیز بهاری، دیگر حتی شگفتی ما را نیز بر نمیانگیزد، چه برسد به آنکه نشانهای تاویلی باشد برای تقرب به حقیقت وجود، آن سان که در کلام الهی و گفتار بزرگان می توان یافت که انقلاب ربیعی را حجتی بر رستاخیز پس از مرگ دانستهاند. بیتردید چنین است، اگر چه در روزگار ما «مرگ آگاهی» را عارضهای روانی میشمارند که بشر را از نرمالیته یا سلامت روانی دور میدارد. اگر چشم سر داشتیم، در هر نهالی که سبزه میزد و در هر جوانهای که میرویید و در هر شکوفه ای که میشکفت، ذکری از آن روز مییافتیم که بذر اجساد ما در گورها خواهد شکافت و ناگاه سر از قبرها بر خواهیم داشت و چشم به جهانی دیگر خواهیم گشود. تکرار از آنجا لازم میآید که ذات این عالم عین فناست. خلقت چون قلبی که میتپد تجدید میشود و خون حیات را در رگهای عالم وجود میدواند. این قلب تپنده در کجاست و چرا میتپد؟
مراد ما جواب گفتن به این پرسش نبوده است و اگر نه، شاید هیچ پرسشی از این مهمتر در عالم وجود نداشته باشد. بهار روزی نوین است و رستاخیز پس از مرگ نوروزی دیگر.
+ بخشی از کتاب آغازی بر یک پایان ِ آقا مرتضای آوینی
گاهی باید خودت را پنهان کنی
اصلا بروی یک گوشه ای گم بشوی
بعد
بگردی، خودت را، خود ِ خودت را پیدا کنی...
روز عروج روح بلند سردار خیبر، شاید باید طبق عادت و رسم معهود، از زندگینامه اش بگوییم و وصیت نامه اش را بازخوانی کنیم. اما ما، به قول آقا سید مرتضی «گرفتاران جهان عادات»، در ورای این عادات، روح ِ عادت زدۀ عافیت طلب ِ متمتعمان را از «نگاه» به رازها و رمزها، به «دیدن»های گذرا تنزل می دهیم و بعد همان «قبرستان نشینان عادتی» می شویم که نبایدمان... بگذریم.
خواندن این خاطره را توصیه می کنم. هم شیرین است و هم جوالدوزی است به خودمان.
ظهر بود، همه فرماندهان، بسیجی و سپاهی و ارتشی، بعد از یک جلسه عملیاتی داخل پادگان سرپل ذهاب، نماز و نهار. حاج همت، مهدی باکری، صیاد شیرازی و سرداران سپاه عشق همه حضور داشتند. امیر عقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر 30 عملیاتی گرگان» سر سفره نهار، کنار حاج همت نشست. بسم الله؛ لقمه اول را که گذاشت توی دهانش، به حاج همت گفت: حاجی پارتی بازی میکنی ها...
حاج همت با تعجب نگاهی کرد، به امیر عقیلی گفت: چطور...!؟ امیر گفت: حاجی، به این ایست بازرسی ژاندارمری و ارتش که میرسی، یک بوق میزنی، دست تکان میدهی و رد میشوی. اما به ایست بازرسی بسیج که میرسی، از دور چراغ میدی، بوق میزنی، بیست متر مانده، ترمز میزنی، با لبخند از ماشین پیاده میشوی، بهشان خسته نباشید میگویی، بعد سوار ماشین میشوی و آرام آرام از کنارشان با لبخند، دست تکان میدهی و میروی.
حاج همت خندید و گفت: نه، اینطوری هام نیست. تبمسی به جمع فرماندهان ارتشی و بسیجی و سپاهی کرد و در ادامه گفت: من وصیت میکنم؛ کوچکتر از آن هستم که نصیحت کنم. بعد رو به جمع کرد، لبخندی شیرینتر، قدری بلندتر گفت: آقا، به ایست بازرسی بسیج که رسیدی، محکم ترمز بزن. همه دست از خوردن غذا کشیدند، بعضیها لقمه توی دهان، با تعجب گفتند: چرا حاجی؟
شهید همت گفت: ببینید این سربازهای ارتش و ژاندرمری، چهار ماه تعلیمات اولیه میبینند، بعد یک دوره تخصصی آموزش دژبانی، که در ایست بازرسی، اول ایست بدهند، بعد تیرهوائی، بعد اگر توجه نکرد، لاستیک ماشین را هدف بگیرند، آموزش دیدهاند که هدف را دقیقا «زنده» از ماشین پیاده کنند، بازجوئی کنند، هویتاش را بدست بیاورند که چکاره هست؛ از کجا آمده، مأموریتاش چی هست. ولی یادتان باشد، بسیجی اول میبنده به رگبار، بعد تازه یادش میاد که باید ایست میداد!
یک مرتبه، خمپاره خنده بود که وسط سفره منفجر شد..
یاد کنیم، حاج همت و و شهدای بسیج را و خاصه شهدای عملیات خیبر را با ذکر صلوات.
هوای ابری
و
نبـودن تــو
حس مشترکی است
بین
مــن و آســمان...
این روزها
بغضهای من
شانه های تو را کم دارد
شکستنی شده ام
شکسته تر از هر روز...
چقدر طولانی است
چقدر سخت می گذرد
این روزهای دلتنگی
دارد له می شود دلم
زیر بار این همه سختی
نتخابات به مثابه یک «فرصت» در ساختار سیاسی یک کشور، از یک سو عرصه ای برای تعیین مشی ِ سیاسی ِ آینده آن کشور محسوب میشود و از سوی دیگر، عرصه ای برای ظهور و بروز اقتدار آن نظام است که به پشتوانه مشارکت حداکثری مردم در انتخابات حاصل میگردد. بگونه ای که آن نظام، به پشتوانه این پایگاه مردمی، گفتمان با صلابت و پرقدرتی در عرصه سیاست داخلی و خارجی خواهد داشت.
انتخابات در کشور ما نیز از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی حائز اهمیت بوده است. چه دشمنان قسم خوردۀ انقلاب و چه دوستان و همپیمانان نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره با نظر ویژه ای به انتخابات ایران، نظاره کردهاند. در این بین ، نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، از جهات گوناگون بسیار حساس و تعیین کننده آینده کشور است. اهمیت و حساسیتی که از دو وجه باید مورد توجه قرار گیرد:
الف)
پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 و برنامهریزیهای گسترده غرب ، برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی و برگشتن ِ ورق ِ گفتمان امام روح الله (ره) از «اسلامیت» و «جمهوریت» به گفتمان «اصلاحیت» و «جمهوریت»، و ناکام ماندن فتنهاندازی ِ فتنهگران و بر هم خوردن تمام محاسبات و به گل نشستن ِ کشتی توهمِ تغییر ساختار سیاسی کشور؛ همواره به دنبال فرصتی برای به چالش کشیدن فضای سیاسی کشور و به تبع آن ماهیگیری از آب گل آلود کردهشان دارند؛ و انتخابات، فرصتی است بکر برای اهداف شومشان!
هجمه رسانهای غرب و شعارهای و القائات آنها برای تحریم انتخابات در ماههای اخیر، این حقیقت را روشن میکند که غرب، به خوبی میداند که با مشارکت حداقلی مردم، میتواند به این نتیجه برسد که مشروعیت و پایگاه مردمی ِ قدرتمند نظام، پس از جریانات سال 88، به شدت کاهش یافته و مردم دیگر حاضر نیستند، به نظام اعتماد کنند! لذا از دست رفتن مشروعیت نظام و تزلزل پشتوانه مردمی آن، فرصتی مناسب برای غرب است تا به انقلابهای منطقه که با الگوگیری از انقلاب ِ جهانی ِ اسلامی ِ ایران، به اوج بیداری و شکوفایی اسلامی ِ خود رسیدهاند، ثابت کنند که جمهوری اسلامی ایران دیگر الگویی بلامنازع برای آنها نیست.
به واقع رویکرد امروز غرب در به چالش کشیدن انتخابات، پیش بینی رهبر معظم انقلاب در خطبههای عید سعید فطر (1) است. در این رویکرد به خوبی فهمیده است، برگزاری انتخاباتی سالم-همراه با مشارکت حداکثری و رقابت بالای انتخاباتی- به معنی مصونیت ِ همه جانبۀ انتخابات ریاست جمهوری آتی است و در واقع مهر تاییدی است بر اینکه اولاً فتنه 88 با رویکردی صرفاً براندازانه، طراحی و برنامهریزی شده بود و ثانیاً نظام جمهوری اسلامی، امانتداری امین برای آراء ملت و دارای بیشترین درجۀ سلامت انتخاباتی است. لذا غرب میکوشد، تا با چالشافکنی در انتخابات، الگوی ثبات و سلامت انتخاباتی را برای انتخابات ریاست جمهوری آتی، بر هم بزند.
حال این سوال مطرح میشود که اگر تبلیغات رسانهای، القائات و چالشافکنیهای غرب در تحریم انتخابات و حضور حداقلی مردم به پای صندوقهای رأی به نتیجه نرسد، آیا غرب ساکت خواهد نشست؟ اگر مانند تمامی این سالها، با وجود برنامهریزیهای گسترده و تبلیغات فراوان غرب، باز هم ، شاهد حضوری پرشور در پای صندوقهای رأی باشیم، حرکت بعدی غرب چه خواهد بود؟ گزینۀ نتیجه انتخابات و خودِ مجلس شاید آخرین حربه دشمن در فضای انتخاباتی ِ حاضر باشد. حربه ای که باعث تشکیل مجلسی با طیفهای مختلف اصولگرا، جریان انحرافی و اصلاحطلب میشود. مجلسی نه حداکثری، که جزیرههایی حداقلی! و پیامد آن مصوبات و خروجیهایی است که نه تنها باعث صلابت و اقتدار نظام، که مهلکهای برای تضیف از دورن و شکست از برون میشود! حربهای که به فرموده امام روحالله، از جمله اموی است که مطمح نظر غرب است برای شکستن کمر انقلاب. (2)
ب)
با شروع شدن زمزمه انتخابات، گروههای و جریانات مختلف، خود را برای حضور در عرصه انتخابات آماده کردند. اما این بار، حضور سیاسیون با اما و اگرهایی همراه بود.
دو طیف اصلاح طلبان و اصولگرایان که رقبای پای کار هر انتخاباتی بودند، شاهد حضور مهمان ناخواندۀ طیف موسوم به «جریان انحرافی» بودند. جریانی که هم اینک با صرف هزینههای هنگفت و دست اندازیهای کلان در بیتالمال مسلمین، در تلاشی بس گسترده برای تصاحب کرسیهای مجلس نهم و به تبع آن انتخابات ریاست جمهوری آتی و رسیدن به اهداف قدرت طلبانه و شوم خود است! جریانی که چون مورچه ای سیاه در تاریکی، بی هیچ سر و صدای انتخاباتی و با چراغی خاموش، با تطمیع و تهدیدهای گسترده، اهداف انتخاباتی خود را پیش میبرد!
در این بین طیف اصلاح طلبان نیز یکی به نعل میزندند و یکی به میخ. یک روز برای حضور در انتخابات، برای نظام شرط و شروط تعیین میکردند، روز بعد تحریم می کردند انتخابات را! و دیگر روز، گریزان از هویت ِ خود، دم از حضور، بدون هویت ِ اصلاح طلبی میزدند!!
رطب و یابس به هم بافتنهای این طیف، در این مدت، هم چراغ سبزی بود به خارج نشینان ِ اصلاح طلب (رادیکالیون!) که ما انتخابات را تحریم کردیم و برخواسته شما جامه عمل پوشاندیم و از سوی دیگر معتدلیون این جریان، خوب میدانستند که با تابلوی فتنهگران ِ اصلاح طلبنما! نمیتوان در انتخابات پیروز شد.
اما طیف اصولگرایان، امروز بیشترین سردرگمی را بین ملت ایجاد کرده اند! وحدتی که قرار بود در این طیف صورت بگیرد و جریان اصولگرایی را زیر یک بیرق جمع کند، هیچ گاه حاصل نشد! و به جرأت میتوان این ادعا را مطرح کرد که پروژۀ جریان انحرافی در ایجاد شکاف بین اصولگرایان، و عدم وحدت میان آنها، تا امروز به خوبی به ثمر نشسته است! بگونهای که امروز شاهد تعدد لیستها و اختلاف نظرات شدید، ترور شخصیتی، تخریب سیاسیِ چند لایهای و صفآراییهایی بی واهمه اعضای طیف ِ به اصطلاح اصولگرا هستیم!
قبیله و قبیله گرایی، بد اخلاقیهای انتخاباتی آیا معنایی غیر از همین رفتارها را دارد؟ امروز «اصولگرایان در دو جبهه با تابلوهای "جبهه متحد اصولگرایان" و "جبهه پایداری" از یکدیگر فاصله گرفته اند و هر یک از آنها، بینش و منش خود را "اصولگرایی ناب"! و دیگری را "زاویه دار با اصولگرایی"! معرفی می کنند!» این منش ِ خود بی عیب بینی!، اولین خروج آنها از گفتمان ناب ِ امام(ره) است(3) و البته «خیل عظیم اصولگرایان یعنی توده های مردم ـ که همیشه تعیین کننده بودهاند ـ از اختلاف دو جبهه مورد اشاره انگشت حیرت به دندان گزیده و ـ بدون تعارف و رودربایستی ـ باید گفت، ضمن آن که هر دو جبهه را اصولگرا می دانند اما هیچ یک از آنها را اصولگرای مطلق!! و بی عیب و نقص نمی دانند. این طیف که قاطبه و توده های همیشه در صحنه اصولگرایان را تشکیل می دهند به یقین نامزدهای خود را از روی هیچ یک از دو لیست کپی نمی کنند بلکه به فرموده امام راحل(ره) و خلف حاضر او، با معیارها و ملاک هایی که در اختیار دارند(4)، شایستهترینها را چه از این لیست و چه از آن لیست برمی گزینند.»
امروز انتخابات نه به مثابه یک «تکلیف» ، که به مثابه یک «قدرت»، راه را بدانجا پیش برده است که شاهد این هستیم، نامزدهای انتخاباتی، خاصه طیف اصولگرا ـ که اصول ِ گفتمان انقلاب را بر نام خود به یدک می کشند! ـ «قدرت طلبی، قومیتگرائى، قبیلهبازى و تحزبگرایی» را به جاى «تکلیفگرایی، اسلامخواهى و امتگرایى» در رأس مفاهیم ارزشیشان (شما بخوانید ضد ارزشی) قرار دادهاند.
امروز خیل عظیم اصولگرایان و انقلابیون متعهد، در تلاش برای حضور حداکثری اصولگرایان در مجلس شورای اسلامی هستند تا به فرموده امام راحلمان «مقدراتش را به دست افراد روشنفکر» (5) ندهد. در این بین تعدد لیستهای انتخاباتی و اختلاف اصولگرایان، آفتی است که آینده انتخابات را به مخاطره انداخته است. و این مخاطره، ناشی از سردرگمی مردم برای انتخاب کاندیدای اصلح است! و این سردرگمی نتیجهای در پی نخواهد داشت، جز شکسته شدن آراء و عبور فرصت طلبان از این معبر و ورود آنان به خانه ملت و ایجاد مجلسی حداقلی و مطابق با اهداف و برنامههای غرب!!
نصیحت نوشت: نصیحتی است از پدری پیر به تمامی نامزدهای مجلس شورای اسلامی که سعی کنید تبلیغات انتخاباتی شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیۀ اسلام انجام شود؛ و از کارهایی که با شئون اسلام منافات دارد جلوگیری گردد. باید توجه داشت که هدف از انتخابات در نهایتْ حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامی رعایت نشود، چگونه منتخبْ حافظ اسلام میشود. باید سعی شود تا خدای ناکرده به کسی توهین نگردد؛ و در صورتی که رقیب انتخاباتی به مجلس راه یافت، به دوستی و برادری، که چیزی شیرینتر از آن نیست، لطمهای نخورد. (امام روح الله، 11/1/67)
پی نوشتـــــ :
(1) انتخابات همیشه در کشور ما تا حدودى یک حادثهى چالشبرانگیز است ... مراقب باشید این چالش به امنیت کشور صدمه نزند. انتخابات که مظهر حضور مردم است، مظهر مردمسالارى دینى است، باید پشتوانهى امنیت ما باشد. نباید اجازه داد که این چیزى که ذخیرهى امنیت است، پشتوانهى امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند. دیدید، حس کردید، از نزدیک لمس کردید آن وقتى را که دشمنان میخواهند از انتخابات علیه امنیت کشور سوء استفاده کنند. باید همه مراقب باشند، همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سیاسى، کسانى که میتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند یک نعمت الهى پاسدارى کنند. (امام خامنهای، خطبه نماز عید سعید فطر، 9/6/90)
(2) یکی از اموری که مطمح نظر آنهایی است که میخواهند این انقلاب را به شکست برسانند قضیه مجلس است. (صحیفه امام روح الله، ج 18، ص 282)
(3) لکن هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمیتواند ادعا کند که من نقص هیچ ندارم. اگر کسی ادعا کرد این را، این بزرگترین نقصش همین ادعاست. کسی نیست که بتواند بگوید که من دیگر بیعیب هستم. اگر بعض اشخاص پیدا بشود که خوب، بسیاری از عیوب را ندارند، لکن بیعیب ما نداریم در دنیا، و ما باید همیشه توجهمان به آن عیوب خودمان باشد. عیوب احتمالی، نمیگویم عیوب دارند، عیوب احتمالی. و انسان که بخواهد برای خدا کار بکند و به مقام انسانیت برسد، باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد... (صحیفه امام روح الله، ج 17)
(4) مردم وظیفه دارند به ملاکهاى دینى و شرعى و انقلابى نگاه کنند؛ به روابط قوم و خویشى و ایل و طایفهاى و اینطور چیزها نگاه نکنند. ببینند واقعاً چه کسى با معیارهاى الهى و انقلابى، مناسبتر و به آن نزدیکتر است، او را برگزینند و با شور و شوق به عنوان یک وظیفه در این کار دخالت کنند. کسانى از مردم وظیفه دارند که دیگران را تشویق و تحریض کنند. کسانى که زبان گویایى دارند، قلم توانایى دارند و آبرویى پیش مردم دارند- که این آبرو هم جزو ذخایر الهى است و خداى متعال به هرکس داده است، باید آن را در راه او مصرف کند و به کار ببرد- مردم را توجیه و تشویق کنند و آدمهاى خوب را به آنها معرفى نمایند. در معرفىِ نامزدهاى نمایندگى باید ملاحظه کنند که هیچ رابطهاى را غیر از رابطهى دینى و الهى و وظیفهى شرعى دخالت ندهند. فلانکس با ما رفیق است، فلانکس با ما دوست است، فلانکس فایدهاى به مام مىرساند؛ ابداً این چیزها را در نظر نگیرند. البته هر کارى هم که آنها بکنند، مردم باید چشمشان باز باشد؛ خودشان واقعاً بشناسند و بفهمند که چه کار مىکنند. (امام خامنه ای، در دیدار اعضاى هیئت نظارت بر انتخابات شوراى نگهبان ۱۴/ ۱۱/ ۱۳۷۴)
(5) ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصى که به اصطلاح خودشان روشنفکر [نسپرند] نه هر روشنفکرى. روشنفکرها بسیارىشان خوبند. آنهایى که علاقهاى به اسلام ندارند. اینها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم مىشود که اینها چه هستند. (صحیفه امام روحالله، ج 8، ص 338)
این روزها،
هر کسی آمد، جبهــه ای زد برای خودش
یادشان رفت اما
همه در یک جبهــه اند
ـ جبهــه انقلاب ـ
آمدند، پوستر زدند رنگارنگ
به خیال خود، مردم را با رنگ پوسترهاشان، رنگی کنند، خام حتی...
برخی اما، خام شدند
دنیایشان که هیچ، آخرتشان را دادند برای هیچ
میدان بازی بود، صحنه افکار یک ملت!
پایداری این سو، متحد آن سو ؛ می تاختند بر هم
آن یکی، نانش را به نام پدر میخورد هنور
منتقد دولت است به گمانش
اما
ولایت را نقد می کند با آن زبان الکنش!(*)
دو روی یک سکه اند اصولگرانما و منافق!
نانشان را فرو می برند در قاتق نفاقشان!
اما هیهات!
لا یمــکن الفــرار من حکومتــک!
دیگری،
صدای ملت را، در انتخاب نامش می داند، خود شیفتگی حتی
آن یکی اما
جبهۀ «توحید و عدالت» که نه، دکان ِ دروغ و تزویر زده است
دزدی دیده بــودیم، نام کاندیدا ندیده بودیم بدزدند،
لیست جعلی بدهند بیرون با افتخار!
یا للعجب! دیدیم این را!
باکی نیست، الذینهم عن تزویرهم ساهون
گرگها هم
در این میدان
توهم تحــریم زده اند انگار!
امـــا
فردا روز دیگری است
رنگ جوهر سبابه ها
رنگ می کند، چهره تزویر را
فــردا اما
انگشت اشاره ها، تفنگ خواهد شد
و برگه های رای ، گلوله هایی که
به سمت تلوآویو، به سمت پنتاگون نشانه می رود.
فردا
انگشت اشاره ها، کور میکند، چشم نتانیاهو را
فردا
انگشت اشاره ها تحقیـر می کنیم، تـحــریم ها را
* علی مطهری در جلسه مناظره دانشگاه الزهرا: مقام عدالت بالاتر از ولایت است. ولایت فقیه یعنی استبداد و ولی فقیه یعنی مستبد!! منتها ولی فقیه ما مستد عادل است!!