...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

مولا
بچَگـَکان خُرد هم، هنگام برخاستن
                                            ـ یاعلی گویان ـ
دست می گذارند بر زانو
که دست بگذاری بر دستشان
که با نام تو توان بگیرند و آبرو،  قدمهای ِ رفتنشان
از پا افتاده که هیچ ...

از پا افتاده ام
مولا ...

نه اینکه پدر نباشد
نه اینکه ندانی واژه های کودکانۀ بابا،  بابا یت را نثار چه کسی کنی
نه اینکه ندانی دلتنگی کودکانه ات را
ابهام از فردایی که نرسیده است را
سرکوفت سهمیه ای بودن ِ فردای بزرگ شدنت را
در گرمی دستان ِ کدام پدر پنهان کنی ...
دلت آرام
پدر هست هنوز
پدری به وسعت همه آسمان ها ...


سید علی، بابای همه فرزندان شهداست. اصلا سید علی، بابا همه فرزندان انقلاب است.

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۱۵
راحل

این روزها
مدام این آیه را تکرار می کنم:
و نفخت فیه من روحی ...
آخر، تفسیرش تویی
تأویلش هم تو
روح ِ خدا ...

* و این تاویل و تفسیر ِ آیه ها در میانه این عصر ِ مدرن چقدر خوب است گاهی ...

** آن صبح ِ سیاه را به خاطر دارم و صدای رادیو که هنوز آهنگ ِ کلامش در گوشم است... انالله و انا الیه راجعون؛ روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست ...
کودک بودم خیلی. شاید عقل ِ کودکی ام قد نمیداد که ملکوت اعلی یعنی چه و اصلا های های گریه مادر و خواهر را درک نمی کردم. اما بغض داشتم. بغضی عجیب و چند قطره اشکی که اصلا نمیدانم برای چه آمد... بغض و اشکی که سیاسی ترین بغض و اشک ِ کودکی ام بود... و الان 23 سال از آن روز می گذرد و خاطره آن ابهام ِ کودکانه هنوز در من سنگینی می کند.

و این سالها هر چه گذشت، انگار روح الله، واقعا تجلی روح ِ خدا بود در کالبد ِ انسان معاصر برای عصر ِ انسان محور ِ حاضر. و  روح الله ِ معاصر ِ ما، خدامحور بودن را خوب یاد داد به جهان. خوب اثبات عملی کرد که دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما هم البته همان دیانتی است که از بیش از 1400 سال پیش با خون دل خوردن های نبی ـ صلی الله علیه واله و سلم ـ میراثی ذیقمیت مانده است برای ما... خوب اثبات عملی کرد «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة…» را...

و من هر روز مشتاق تر و مریدتر از روزهایی که گذشته است، تصویر امام را در تلویزیون که می بینم، به یاد ِ نوستالوژی ِ رقابت کودکانه ام با خواهر، دوست دارم بدوم طرف تلویزیون و تصویرش را ببوسم .


*** حضرت روح الله را محدود و محصور به مناسبتها کردن، جفاست در حق روح خدا. و من و قلمم و این مجازآباد ِ من ـ که قرار نبود مناسبت محور باشد ـ ،  شرمنده ایم.اما من  با آن روزها خیلی فاصله گرفته ام. قرار نبود اینجا، اینطوری شود. اما اینطوری شد. و قرار نبود مبارز، راحل شود و راحل بشکند، هم خودش هم قلمش هم تمام‏ِ ...
اما شد... و قصه و حکایت این روزهایم، خیلی فراتر از این حرفهاست و من انتظار فرج بعد از نیمه خرداد، از نیمه شعبان و رمضان کشم ... برایم دعا کنید

۳ نظر ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۱۴
راحل

سکوت، حرف نداشتن نیست
سکوت آتش است
تمام ِ بودن ها را آب می کند
دیگر حنجره ای برای فریاد نمی ماند
بودن ها که نا بود و نابود شد
حرفها هم تمام می شوند
آدمی هم...
تمام می شود
تمام  ِ تمام...

 

+ خسته ام از خودم، از این دم و بازدمی که هی می آید و می رود. از این هر روز شدن ها، روزها شب شدن ها؛ خسته و شکسته؛ بیا و از من عبور کن... این من دارد می شکند ...

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۰۲
راحل