خدایتان بمیراند!
از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده. (بیانات آقا|10 آبان 91)
این کلام آقا هنوز تازه است، که بوی تعفن خیانت به مردم و رهبر از جلسه استیضاح وزیر کار و سخنرانی احمدی نژاد و عملکرد مجلس، بلند می شود!
ننگ بر این جماعت که لیاقت ِ داشتن ِ رهبری چون سید علی را ندارند!
دروغ می گویند: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. آنها زمانی اهل کوفه نیستند که قدرت در کوفه نباشد!! که اصلش جلد ِ بام ِ قدرتند، حتی اگر در قاف باشد!
«ای نه مردان به صورت مرد! ای کم خردان ناز پرود! کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم، که به خدا پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدایتان بمیراند، که دلم از دست شما پر خون است و سینه ام مالامال خشم شما. مردم دون که پیاپی جرعه ی اندوه به کامم می ریزید و با نافرمانی و فرو گذاری جانبم کار را به هم در می آمیزید» (خطبه 27 نهج البلاغه)
«خدایا! اینان از من خسته اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.» (خطبه 25 نهج البلاغه)
***
امروز در صحن علنی مجلس، احمدی نژاد آبروی نظام و آرامش جامعه را هزینۀ فردی مثل مرتضوی کرد!
تا کی این فرد ـ مرتضوی ـ باید هزینه بگذارد بر دوش نظام؟ هنوز پروندۀ فضاحتش در قضیه کهریزک بسته نشده و هنوز هم که هنوز است با گذشت 4 سال، نظام دارد هزینه آن آبروریزی را می دهد؛
و حالا پافشاری دولت و دور زدنهای مکرر ِ قانون ـ یکبار با تبدیل سازمان به صندوق تامین اجتماعی و این بار هم با تفویض اختیار عزل و نصب رئیس این سازمان به معاون اول رئیس جمهور ـ کار را می رساند به استیضاح وزیر کار. و صحن مجلس عرصه تاخت و تاز بر سر قدرت و سیاست بازی های بچگانه و ابلهانه دولت و مجلس می شود.
مجلس هم با اصرار بر استیضاح ـ و حتی خیلی قبل تر از این با رفتارهای سطحی و تشخیص غلط ِ مصلحت نظام ـ ثابت کرد که دیگر رأس امور نیست.
اف بر احمدی نژاد و لاریجانی که نقاب ِ ولایتمداری بر چهره دارند و بوی تعفن خیانتشان، تهوع آور است!
پ.ن: سازمان تامین اجتماعی، یکی از نهادهای مهم و بزرگ اقتصادی کشور است. به نظرم آقایانی که پشت سر دولت پناه گرفته اند، اجازه نمیدهد به غیر از بازیگران ِ خودشان، کسی ریاستش کند! درباره این جریان دهانم را نمیخواهم به دور از شأنم باز کنم! ننگ بادشان خاصه آن سرکرده شان!
بعد التحریر: صحبتهای 28 بهمن 91 حضرت آقا در جمع مردم آذربایجان، را نمی شود ساده از کنارش گذشت. صحبتهایی مقتدرانه و در عین حال برخاسته از دل ِ دردمند مولایمان. صحبتهایی که حتما هضم آن غامض است برای احمدی نژادی که قد و قواره ولایتمداری اش خیلی کوتاهتر از ادعاهایش است. و البته برای اخوان ِ لاریجانی هم؛ که فقط نامه نگاری بعد از تذکر و اخطار آقا را بلد شده اند و دریغ از عمل! گیرم به قول آقا «صد تا نامه هم بنویسند» اما در بزنگاه ها نشان دادند که مانند بچه های تخس، پای منافعشان و قدرت که به میان بیاید، بزرگترشان را فراموش می کنند و ... اصلش اینکه حد و اندازه ولایتمداریشان در حد تکه پاره های نامه هایی است که می نویسند! «بنده فعلا نصحیت می کنم» ِ آقا، در عین اینکه نصیحتی خیرخواهانه بود، هشداری بسیار جدی برای سران قوا بود. فتأمل!