دچار ...
که در پشت حصار خود مانده ات، جان ِ دل افگارت دچار ِ خیال ِ شیرین ِ لحظه های پیاده کربلا باشد ...
که در لا به لای تلخاب ِ جاری ِ لحظه های بی قراری ات، روح دنیازده ات دچار ِ مستی ِ خیال ِ «هله بیکم» ش باشد ...
که در پس ِ ویرانۀ چشمان ِ ملتهبت، نگاه نمدارت دچار ِ وهم ِ نسیم ِ پرچم ِ سرخش باشد ...
که دچارش باشی و همین!
+ فردا (اربعین 1434 هجری) قرار است خورشید به بدرقه مهتاب برود ...
آقا مجتبی تهرانی هم رفت. زمین دارد خالی می شود از عالمان عامل ِ ربانی ...
و آقا چقدر دارد تنهاتر می شود ... آیینه دلان، نکته گزاران همه رفتند/مابا که نشینیم که یاران همه رفتند ...
امروز دوستی به حق نوشته بود:
رفتن ِ آیت الله بهجت و فتنه هشتاد و هشت؛
خدا بعد از حاج آقا مجتبی از این مردم و از این مملکت رحمت و فضل واسعه اش را دریغ نکند.
بعد التحریر: امروز مدام روز تشییع آیت الله بهجت می آمد توی ذهنم... (بخش کوتاهی از مداحی امروز ِ میثم مطیعی +)
شنیدم که روزی در مجلسی از آیت الله بهجت می پرسن که ظهور کی فرا می رسه ؟ایشون می گن که من نخواهم دید ، اما پیرمردان این مجلس ظهور را تجربه خواهند کرد .
تنم از این حرف می لرزه ، هممون خسته ایم از بی عدالتی هایی که می بینیم ، کاش ما هم تجربه کنیم