هبوط ...
چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۰، ۰۵:۲۳ ب.ظ
ریه های این روح ِ خسته
از شیمیایی هوای مسموم ِ اینجا
به سرفه افتاده است
نفسش هایش حتی
به شمارش شاید...
و آذار
نه ماه ِ تولد من است
ـ من ِ بی تن -
که تولد تن ِ من است
در حضیض این خاک
و آذار
ماه ِ غریب اما قریب ِ من
پ.ن: جغرافیای این روح ِ خسته، تولدش، تولد ِ حقیقی اش کی می شود آخر؟ روح من، در این قفس تن، دارد از بی هوایی یک معجزه جان میدهد... این جان ِ خسته من، باران می خواهد، سجاده ای پر از خدا، هوایی پر از بندگی، کاش معجزه شود زودتر... "یا مَن هو أقربُ إلیّ مِن حَبلِ الوَرید"
۹۰/۰۹/۲۳