...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۳ ب.ظ

۱

حنانه شو ...

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۳ ب.ظ

بغضی مدام

بغضی مدام
سهم ابدی ِ دلتنگی هایش است زین پس؛
و خاطره هایی خیس ِ خیس
که بوی سیب ِ سرخ می دهند ...




+ رگ و پی ِ قلبم دارد پاره می شود. چشمهایم در هروله مدام اند میان قطعه قطعه های ضریحی که ندیده است... مانده ام که «چگونه دل بکند از تو آن ضریح قدیمی»و دل ندیدۀ من نیز ...
++ این روزها مدام حکایت ستون حنانه و ناله هایش می اید به ذهنم و یاد ِ ضریحی که خون می گرید ...

*‏‏ تیتر بخشی از بیت مولاناست:
بنواخت دست مصطفی آن اُستُن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو، حنانه شو

۹۱/۱۱/۰۳
راحل

نظرات  (۱)

۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۵۴ بانوی آرام
سلام بر عزیز نازنین .
حکایت ستون حنانه چیه ؟من تا حالا نشنیدم ! ولی خیلی قشنگ می نویسی ، همچین دل آدم رو می بری تا خود کربلا
پاسخ:
سلام بر تو بانوی آرامم
ستون حنانه، ستونی است در مسجدالنبی که پیامبر بر آن ستون تکیه می زدند و برای اصحاب خطابه می کردند، کنار ستون نماز میخواندند و مناجات می کردند.
زمانی رسید که اصحاب برای پیامبر منبر ساختند تا بر فراز آن خطابه کند؛ وقتی نبی اکرم قصد جدا شدن از ستون و رفتن بالای منبر را داشتند، ستون از فراغ و جدایی پیامبر، ناله بلندی می کند. به گونه ای که پیامبر از منبر فرود آمدند و ستون را در بر گرفتند تا آرام شود ...
اصلش اینکه حنانه یعنی نالیدن از فراغ...
کربلایی شوی بانو
لطفت مستدام ,

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی