...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳۴ مطلب با موضوع «سیاسی نوشت ها» ثبت شده است

سپاه عمر سعد هنوز در کربلای بحرین، تیغ ِ کین می کشند بر اصغرها و اکبرها و قاسمها...
دامن رقیه ها، آتش گرفته است از دون‏مایگی این سپاه ِ یزید...
خط رنجِ بر چهره دارند، لیلاهای  ِ داغ علی اصغر و علی اکبر دیده...
و زینب‏های  بحرین، هنوز خود را سپر ِ سیلی ِ اشقیا می کنند بر پیکر نحیف ِ سکینه ها...
صدای بازی‏های کودکان بحرین در میان ازدحام صدای تیرها گم شده است... خاموش حتی. خط غم بر صورت دارند کودکانی که کودکی آرزو می‏کنند... سندش درد یتیمی است ... گوش کن، فریاد «وا ابتا» از میانه سکوت تب دارشان شنیده می شود...
حرمله هنوز  تیر سه شعبه اش را هدیه گلوی ِ «اصغرها» می کند... اما نمیداند علی اصغرها زنده اند هنوز. و مادرها بر سر گهواره‏هاشان « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» می خوانند...

 

شما سپاه ِ آل خلیفه بترسید، بترسید از خون ِ «ساجده» و ساجده ها... بترسید که ساجده ها زنده اند و فریاد مظلومیت از حنجره زمان چه نیک به گوش می رسد. اما شما گوشهایتان را محکم گرفته اید که نشنوید این صدای رسای «هل من ناصر...» زمان را... و چشم ها را بسته اید تا نبینید خون ِ بر زمین ریختۀ مظلومیت را...و این مُهر ِ « خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ» که بر سینه دارید، تحقق وعده خداست که «وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»

ساجده فیصل


این روزها که خون ِ ساجده ها و علی اصغرها ی بحرین بر زمین ریخته می شود چرا فریاد ِ وا «حقوق بشر» از حلقوم دیده بان ِ خوا ب ِ حقوق بشر به گوش نمی رسد... پس چرا نمی شنوند این فریاد ِ بلند ِ مظلومیت را از حنجره زمان...

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ جناب دیده‏بان حقوق بشر و متاسفانه لاَ یَرْجِعُونَ

 

 

 پ.ن: "ساجده فیصل جواد" نوزاد پنج روزه بحرینی دیروز در حالی به واسطه استنشاق گاز اشکاور شلیک شده به داخل منزلشان به شهادت رسید که هنوز گواهی تولد برای وی صادر نشده بود.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۰ ، ۲۱:۲۲
راحل
دیروز که دانشجویان ِ ما سفارت روباه ی پیر را تسخیر کردند، فریاد ِ وا«عرف دیپلماتیک ِ» مدعیان و قیمین جهان!، گوش همه عالم را کرده بود. اما این واژه مستعجل ِ فرهنگ لغاتشان را وقتی با سوابق تاریخی شان مقایسه میکنیم، دم ِ خروسشان بد جوری بیرون میزند و مضحکه عام و خاص می شوند ...

به راستی عدالت وعرف دیپلماتیک این داعیه داران ِ امنیت جامعۀ جهانی ، کجای سیاستشان نهفته است؟

آن روز که  همین انگلیسی ها انبارهای دستنشانده شان، صدام حسین، را ازسلاحهای شیمیایی پر و خالی میکردند، عرف دیپلماتیک کجای مجلس سیاستشان نشسته بود؟
دیروزکه اموالمان را در بانکهایشان بلوکه کردند و میراث فرهنگی و باستانی ِ ایرانمان رابه تاراج بردند، آیا به عرف دیپلماتیک پایبند بودند؟
آیا معنی"عرف دیپلماتیک" این است که در عراق وارد ساختمان دیپلماتیک ما شوند 5 نفررا بازداشت کند و با خود ببرد و ما سکوت کنیم؟
دیروز که حاج احمد جبهه هایمان را ربودند، چرا فریاد عرف دیپلماتیک از حلقوم مدعیان حقوق بشر و آزادی بیرون نیامد؟ چرا کسی بیانیه صادر نکرد و ربوده شدن فرزندان ایران را تیتر یک خبرگزاری ها نکرد؟!..
دیروز  برد و مانور رسانه ای غرب را دیدیم و  بیدار شدن وجدان ِ خفته جناب شورای امنیت ملی حتی ... و بیانیه چین را که مثل اجناسش بنجل است در نظر ما! و صد البته ننه من غریبم بازی ها و لشکرکشی دیپلماتیک ِ دیپلماتها در مقابل باغ قلهک و وا انگلیسا سر دادن هایشان را ...! دیروز همه اینها را دیدیم...

به راستی عدالت کجاست؟ عرف دیپلماتیک در قاموس آنها به چه معناست؟...

***

اما امروز انگار ماجرای صحرای طبس دوباره تکرار شد... و این تکرار شدنها چه لذتی دارد وقتی که دست خدا را با تمام وجود می بینی که در دست حقانیت ما قرار می گیرد.

امروز که پهپاد جاسوسی امریکا توسط سپاه، تحت اختیار ما قرار گرفت، تکرار تاریخ بود برای امریکایی ها... طبسی دیگر حتی... تا اقتدار ما،  کماکان کابوس ِ وحشتناک ِ خواب و بیداریشان باشد.

اما جالب اینجاست، امروز که پهپاد جاسوسی امریکا، تمامیت ارضی کشورمان را نقض کرد، فریاد عرف دیپلماتیک از حنجره هیچ یک از داعیه داران ِ جامعۀ جهانی!! برنخاست؟

جناب شورای امنیت ملی  بیانیه سکوت صادر کردند!! چین در رویای زدن ِ اتیکت ِ مشابه ِ پهپاد بود انگار!! و حتی شاید داشت خواب ِ تولید ِ بدل ِ پهپاد میدید!! که فرصت صدور بیانیه نداشت...

حساب بی بی سی هم جداست! خرده نگیرید به این خبرگزاری خدوم  ِ روباه پیر ! الحق و الانصاف خوش خدمت است این زبان بسته!! و بی طرف  البته!

دیگر رسانه های غرب  که ... بماند و بگذریم!! که پاشیدن نمک است بر زخم دلمان...

آری، عرف دیپلماتیک این مدعیان تمام قد ِ همه خوبی‏ها، عدالت‏‏ها، حقوق بشرها، امنیت‏ها ... دیگر بی رنگ شده است برای ما...

اینان عرف دیپلماتیک را با حاج احمد متوسلیان ربودند!
عرف دیپلماتیک را با سید عباس لواسانی شهید کردند!
عرف دیپلماتیک را با دارایی هایمان بِلُوکه کردند!
عرف دیپلماتیک را به همراه رئیسعلی دلواری دفن کرند!
عرف دیپلماتیک را به همراه سلمان رشدی پنهان کردند!
عرف دیپلماتیک را دقیقا شب 28مرداد 32 سرنگون کردند!
عرف دیپلماتیک را با سلاحهای شیمیایی به عراق فروختند!
عرف دیپلماتیک را با میراث فرهنگی و باستانی مان به تاراج بردند!
عرف دیپلماتیک را با قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای، قاب کردند زدند به دیوار!
عرف دیپلماتیک را با جدا کردند بحرین و افغانستان از ایران، تکه تکه کردند!
عرف دیپلماتیک را در زمان فتنه، در عاشوای 88، در میان آتش مسجد لولاگر سوزاندند!
عرف دیپلماتیک با خون باکریها، همتها، حسن باقریها، زین الدین های دیروز و با خون میثم مقبولی ها ، حسین غلام کبیری های امروز بر زمین ریخته شد و تمام...

ننگ بر خودشان و عرف دیپلماتیکشان

آری امروز باز هم «عرف دیپلماتیک» به مسلخ رفت... عالیجنابان، سیاسیون، داعیه داران جامع جهانی! به احترام ِ سلاخی ِ «عرف دیپلماتیک» یک دقیقه سکوت...!

 پ.ن1: امروز بزرگواری که دست بر قضا هم خودشان و هم اخبارشان مورد وثوق است نظر آقا را درباره حرکت دانشجویان در تسخیر سفارت انگلیس بیان کردند؛ اما از گفتن منبع خبر معذور بودند که حق با ایشان است.عین عبارت این بزرگوار را بی کم کاست می آورم:

«حضرت آقا در خصوص آن روز فرموده اند ورود به سفارت و ماندن در آن کار بیهوده ای بوده است. ‫ناراحتی ایشان از دانشجویان و دلخوری ایشان از جوانان کذب است. ‫اما از ناجا دلخور و ناراحت بوده اند که چرا گذاشته اند کار به اینجا بکشد. نکته حرف آقا این است که سخنی از اینکه اشغال سفارت انگلیس فی حد ذاته اشکال دارد نکرده اند، ‫بلکه فرموده اند در آن هنگام کار بیهوده ای بوده است... حضرت آقا خودشان می فرمایند دانشجو باید با تحلیل عمل کند، ‫آن وقت اگر اشتباهی هم کرد اشکال ندارد، ‫فقط وقتی اشکالش را گفتند، ‫لج نکند، ‫بپذیرد...»

و البته این مطلبی که از حضرت آقا نقل کردند رونوشت به تمام آنانی که مدام تألم خاطر حضرت آقا و رنجش ایشان را از دانشجویان مدعی می شدند...

هرچند بنده تمام قد از تسخیر لانه دفاع و با مخالفین بحث و جدل می کردم؛ مخالف ِ برخی حرکتهای دانشجویان در داخل ِ سفارت بودم البته، اما.... سمعا و طاعتا یا سیدنا، لبیک یا قائدنا... لبیک...

پ.ن2: امروز رابرت بر، افسر سابق سیا در مصاحبه با بی بی سی گفت: «این [تصرف پهپاد امریکایی] یک ضربه امنیتی عظیم است ...آمریکا و غرب برای تعقیب برنامه هسته ای ایران به این هواپیمای بدون سرنشین نیاز دارند. بدون آنها ایران برای ما تنها یک سیاهچاله تاریک خواهد بود...»

بدون تعارف جناب رابرت برایت بگویم که ایران سیاهچال و قبرستانی است برای شما... باشد که بر عذابتان فزونی باد...

به قول همان بزرگوار که درباره تسخیر لانه روباه پیر می گفت: «گرچه خنکای دل ما هزینه گزافی برای کشور داشت و خیلی ها را به زحمت انداخت و اگر نبود لطف خدا در جمع کردن اشتباهات ما و به دام انداختن هواپیمای جاسوسی آمریکا، دردسرهای ما تداوم پیدا می کرد... خدا را شکر خدا خیلی خداست»

خدا را شکر خدا خیلی خداست...

 

۰ نظر ۱۹ آذر ۹۰ ، ۱۵:۱۹
راحل

امام خامنه ای:
16 آذر مال دانشجوى ضد نیکسون است، دانشجوى ضد آمریکاست، دانشجوى ضد سلطه است...

همین «سه قطره خون سرخ»
که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است.
اما دیروز،
پیاده نظام ِ میر...
وسط همین دانشگاه
                       ـ که هنوز خونهای به زمین ریخته اش تازه است ـ
تصویر روح الله ِ انقلابمان را پاره کردند
ـ هیهات ـ
نمی دانستند تصویر روح ِ خدا،
پس زمینۀ همه تفکرات ما نقش بسته است
و امروز
عکس سید علی، را قاب کرده ایم بر لوح دلمان ...

دیروز همین جوجه پیاده نظام های میر...
                                                   ـ مجید توکلی ها را می گویم ـ
بنی صدر وار گریختند از رَمی ِ نی‏ های ساندیس‏ های ِ
دانشجوی بصیر ِبسیجی ِ کارت دار و بی کارت.

اما چه زود،
در سه راهی سوراخ موشهایی که اجاره کرده بودند،
رسوای خاص و عام شدند...!

یادشان رفته بود انگار
این خون هایی که بر زمین ریخته است
هنوز جوشان است ...
و از هر قطره آن،
هزار فدایی ِ سید علی، به پاخاسته است....
فداییان سید علی هنوز زنده اند...


پ.ن: یادمان نرفته است 16 آذر 88 را که پیاده نظام ِ میر... چه کرد وسط همین دانشگاه...

۰ نظر ۱۶ آذر ۹۰ ، ۱۴:۱۶
راحل

اینجا تهران 88 است
برو از شهر بگو
که در این شهر غریب
که در آن حتی
قامت ِ عشق
رنگ تملق دارد
دلقکهای شهر
همه عاشق شده اند
سر مست ِ تملق حتی
دیروز وسط همین شهر
کل میکشید یکی
سوت میزد دیگری
آن یکی اما
خیمه آتش زده بود
از روی آتش می پرید
به یاد چهارشنبه آخر سال شاید...
اینجا تهران است
اما نه
اینجا کربلاست
کربلای 88
و سپاه میر...
یزیدوار
شمشیر و تیغ کشیدند بر مردان و زنان بنی هاشم
اینجا دوباره
قرآن پارپاره کردند
و بر نیزه کردند پاره های قرآن را ...
برو از این شهر بگو
دلقکهای شهر اما انگار
همه ترسا هستند
و به صلیب کشیده اند
دوباره مسیح ِ کربلا را
برو از این شهر بگو
دلقکهای شهر ما
عاشق ِ قامت ِ تملق شده اند
و همه ، رنگ این عشق به خود دارند هنوز...
و اینجا تهــران است
صدای ما را
از کربلای ایران می شنوید...

۰ نظر ۱۵ آذر ۹۰ ، ۲۳:۱۵
راحل