...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ق.ظ

۱

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان...

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ق.ظ

که یکی باشد و بنشیند بالای سرم «و الصّافّات» بخواند،

«تَبَارَ‌کَ اسْمُ رَ‌بِّکَ»* بخواند برای روحم،

که یکی باشد و با «آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْ‌ضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَ‌جْنَا مِنْهَا حَبًّا»**ش خستگی روحم را تسلا دهد ...

اصلا فکر کنم که همۀ این زنده کردنها از پس مردن ها، همۀ این سربرآورن ها و قد کشیدن ها از پس ِ فتادگی ها، همه اش را کلمه به کلمه، حرف به حرف، هجا به هجا برای خود ِ من گفته است...

یکی باشد و برای من ِ محتضرم قرآن بخواند...


****

می شود؟!
 دوباره زنده کنی ام، حیات بدهی ام، نور بتابانی به زندگی ام.

می شود؟!
حساب ِ قلبی که خون ِ درون  ِ رگ و پی اش «حسین، حسین» می کند، از «کَمن مَثله فِی الظّلمات لَیسَ بِخارجٍ مِنها»*** ات جدا کنی و  چراغ بگیری بر کرختی ِ دیجورش. 

می شود؟!

...



* الرحمن/78

** یس/ 33

***  أو مَن کان مَیتا فَاحییناه

َ جَعلنا له نوراً یَمشی به فی النّاس

کَمن مَثله فِی الظّلمات لَیسَ بِخارجٍ مِنها. (انعام/122)



+ دلم برهوتی عطش زده شده است! این ماهی ِ دور مانده از آب، خسته از بالا و پایین پریدن های مدام، دلش عجیب باران می خواهد؛ دیریست تشنه است. دل بسته است به «یا من ارجوه لکل خیر»های رجبیه اش ...


++ از دست میدهید اگر نخوانیدش (+)



أعودنا و الحمدلله رب العالمین


۹۲/۰۲/۲۰
راحل

نظرات  (۱)

یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی ...و امات قلبی عظیم جنایتی
کاش کسی بود شانه هایم را به سختی تکان می داد و درگوشم تلقین می خواند،کاش کسی شهادتین را به قلبم حک می کرد،کاش نمی گفتم کاش!!
پاسخ:
بودنی که این «کاش»ها را از قافیه زندگی پاک کند ...

بگذار خیال ِ خامم فرض کند این «بودن» را
فرض محال که محال نیست؛ هست؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی